آیا نام حضرت محمد(ص) در تورات و انجیل آمده است؟
گفته می شــود آیاتی در تورات و انجیل ke نشانه های حضرت محمد(ص) be آن اطلاق می شود؛ غیر واضح هستند و دقیقاً نمی توان گــفــت منظور آن حضرت محمد(ص) اســت چــون ایــن نشانه ها بر حضرت عیسی(ع) هم منطبق است.
به گزارش خبرنگار مهر؛ پرسشی در خصوص پیامبر عظیم الشان اسلام توسط مرکز پاسخگویی be شبهات حوزه علمیه مورد بررسی قرار گرفته اســت ke متن سوال و پاسخ آن از نظر می گذرد.
پرسش: آیاتی در تورات و انجیل ke نشانه های حضرت محمد(ص) be آن اطلاق می شود؛ کمی غیر واضح هستند و دقیقاً نمی شــود گــفــت حضرت محمد(ص) منظور می باشد. چــون ایــن نشانه ها بر حضرت عیسی(ع) هم منطبق است؟
پاسخ: قبل از پرداختن be ایــن مطلب ke در تورات و انجیل be آمدن پیامبر اسلام بشارت داده شده و اسمی از آن حضرت در ایــن کتاب ها آمده اســت ya خیر؛ توجه be ایــن تذکر لازم می باشد ke اعتقادات هــر انسان بــایــد مبتنی be دلایل متقن و معیارهای عقل باشد و ایــن نوع اعتقاد از رجوع و مطالعه be آموزه های ادیان مختلف و ba مقایسه ی آنها امکان پذیر می باشد.
ثانیا؛ نه عقل و نه هیچ دینی نگفته اســت ke حقانیت دین اسلام متوقف بر وجود اسم پیامبر اسلام(ص) در کتاب تورات و انجیل است. هــر چند وجود اسم پیامبر اسلام در ایــن کتاب ها بر پیروان ایــن دو کتاب حجت می باشد و آنان ra ملزم be پیروی از دین اسلام می گرداند. بنابراین نبود اسم پیامبر و ابهام در اسامی موجود در ایــن کتابها دلیل تزلزل اعتقادات یک مسلمان ke عقایدش ra از معیارهای عقل be دست آورده است؛ نمی تواند باشد.
ثالثا؛ نوید و بشارت آمدن پیامبر اسلام(ص) be تصریح قرآن کریم در تورات و انجیل ذکر گردیده و مشخصاتش چنان بوده ke وقتی اهل کتاب آن حضرت ra دیدند؛ شناختند و همان پیامبری ra یافتند ke حضرت موسی و عیسی(ع) بشارتش ra داده بودند. (۱)
بنابراین اسم پیامبر اسلام و بشارت be نبوت آن حضرت در کتاب های انجیل و تورات اصلی be شکل فراوان و آشکار وجود داشته اســت ke در اثر تحریف ایــن دو کتاب؛ ایــن موارد حذف شده اند ولــی در عین حال مطالبی در انجلیل و تورات وجود دارد ke بر غیر پیامبر اسلام قابل انطباق نمی باشد ke be صورت مختصر ایــن موارد ra ذکر می کنیم:
در کتاب تورات امروزی می خوانیم: حضرت موسی(ع) be بنی اسرائیل فرمود: و خداوند be من گفت؛ آن چــه گــفــت و نیکو گــفــت پیامبری ra بــرای بنی اسرائیل از میان برادران ایشان مثل تو مبعوث خواهم کــرد و کلام خود ra be دهانش خواهم گذاشت و هــر آنچه be او امر کنم be بنی اسرائیل خواهد گــفــت و هــر کس ke سخنان مرا ke او be اسم من می گوید نشنود من از او مطالبه خواهم کرد. (۲)
آنچه مسلم اســت ایــن پیامبر حضرت محمد(ص) اســت نه حضرت عیسی(ع)؛ چرا ke تورات حضرت اسماعیل ra برادر بنی اسرائیل معرفی کرده و پیامبری ke از نسل اسماعیل مبعوث شده حضرت خاتم الانبیا(ص) می باشد نه حضرت عیسی(ع). بقیه جانشینان حضرت موسی(ع) نــیــز از نسل حضرت اسحاق و بنی اسرائیل بودند.
در سفر پیدایش تورات آمده است: فرشته خدا be هاجر فرمود: … اینک تو حامله هستی و پسری خواهی زایید؛ نام او ra اسماعیل بگذار؛ چــون خداوند آه و ناله تو ra شنیده است؛ پسر تو وحشی خواهد بود و ba برادران خود سر ناسازگاری خواهد داشت. (۳)
باز می خوانیم: و اعقاب و فرزندان اسماعیل دایماً ba برادران خود در جنگ بودند. (۴) بنابراین be روشنی پیداست ke بنی اسرائیل از نسل حضرت اسحاق برادر حضرت اسماعیل هستند و همواره ba اسماعیل در اختلاف بودند و طبق تورات پیامبری ke خواهد آمد از نسل حضرت اسماعیل اســت و رسول گرامی اسلام (ص) نــیــز از نسل حضرت اسماعیل می باشند.
اینک be بیان آیاتی از انجیل یوحنّا می پردازیم: «من از پدر خواهم خواست و او پارقلیطای دیگری be شما خواهد داد ke تا ابد ba شما باشد.»(۵)؛ «چون بیاید آن پارقلیطا ke من ســوی شما خواهم فرستاد از جانب پدر؛ روح راستی ke از جانب پدر می آید او درباره من شهادت خواهد داد. (۶)»؛ «لیکن من راست می گویم be شما؛ ke شما ra مفید اســت ke اگــر من نروم پارقلیطا ســوی شما نخواهد آمد امــا اگــر بروم او ra نزد شما خواهم فرستاد.»؛ «و چــون او بیایدجهان ra be پرهیز از گناه و صدق و انصاف ملزم خواهد کــرد …»؛ «… و چــون او بیاید شما ra be تمام راستی ارشاد خواهد نمود زیــرا ke او از پیش خود چیزی نخواهد گــفــت و هرچه خواهید شنید خواهد گــفــت و شما ra be آینده خبر خواهد داد.»؛ «و او مرا جلال خواهد داد.»؛ هــر آنچه پدر دارد از آنِ من اســت از همین سبب گفتم ke آنچه از من اســت خواهد یافت و شما ra خبر خواهد داد.»(۷)
پارقلیطا معرب کلمه پاریکلتوس اســت ke معنی آن در فارسی بسیار ستوده و در عربی احمد و محمد می شود.
قبل از اسلام در ایــن ke پارقلیطا پیامبر موعود انجیل اســت هیچ اختلافی
بین علمای مسیح و مفسرین انجیل وجود نداشته اســت حــتـی افرادی از مسیحیان
خود ra موعود انجیل خواندند و be ایــن لفظ تمسک جستند. ولیم میور در کتاب
خود ke در تاریخ ۱۸۴۸ میلادی نوشته اســت آورده ke فردی از آسیای صغیر
بنام «منتس» دعوی رسالت کــرد و خود ra پارقلیطای موعود انجیل خواند و
گروهی هم وی ra پذیرا شدند(۸)
اما علمای مسیحی بعد از اسلام وقتی be ایــن آیات رسیدند فارقلیطا ra بمعنی پاراکلتوس؛ ke بمعنی تسلی دهنده اســت و بر روح القدس اطلاق می شــود ترجمه کــردنــد تا بشارت ظهور محمدی ra محو نمایند. لکن می توان be ادله متعددی ثابت کــرد ke فارقلیطا؛ روح القدس نـیـسـت بـلـکـه همان پیامبر موعود اســت ke حضرت محمد باشد و نظریه علمای مسیحی مردود اســت زیــرا آیات نقل شده بشارت از ظهور کسی پــس از حضرت عیسی مسیح(ع) می دهد که:
الف) آمدن او مشروط be رفتن مسیح بوده و آمدن روح القدس مشروط be چنین شرطی نبوده اســت زیــرا روح القدس بارها قبل از آن be حضور حضرت مسیح رسیده و پیام الهی آورده اســت و اگــر چنین باشد سخن حضرت مسیح لغو خواهد بود ke فرمود تا من باشم او نخواهد آمد.
ب) او پارقلیطای دیگری اســت ke بــرای همیشه و تا انقراض جهان شخصیت و آئین اش بر بشریت حکومت می کند. اگــر پارقلیطا روح القدس باشد پارقلیطای دیگر روح القدس دیگر اســت و ایــن مطلب اعتقادات خود مسیحیان ra زیر سؤال می برد ke می گویند خدا در سه جزء پدر و پسر و روح القدس جلوه گر است. زیــرا عده اقانیم ra از ۳ be ۴ و بیشتر افزایش می دهد و ایــن خود مخالف تثلیث مورد ادعای آنهاست.
ج) وی درباره مسیح شهادت داده او ra تصدیق خواهد کرد. اگــر روح القدس باشد لازم می آید ke او بر افرادی غیر از انبیاء الهی هم نازل شــود و اینکه او آئین مسیح ra تکمیل و ناگفته های او ra بیان خواهد نمود و آن حضرت ra جلال و شکوه خواهد بخشید be بداهت عقل واضح اســت ke تکمیل آئین مسیح بر عهده پیامبران اســت نه روح القدس ke از ملائکه اســت و اگــر قرار بود روح القدس ایــن وظیفه ra انــجـام دهد دیگر چــه نیازی be هــر کدام از انبیاء الهی بود.
د) روح القدس رئیس جهان نـیـسـت زیــرا ریاست معنوی و روحانی بعهده انبیاء اســت و روح القدس بر مردم نازل نمی شود؛ تا مردم ra be چیزی ملزم و از چیزی باز دارد.
با نگاهی be سیره و خصوصیات اسلامی پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ می بینیم تمام ایــن ویژگی ها ke حضرت عیسی(ع) اشاره کرده و be مسیحیان سفارش پیروی از او نموده در پیامبر اسلام جمع اســت مانند:
۱) پیامبر اسلام همچو عیسی بشر و پیامبر است.
۲) از لقب های حضرت محمد ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ رئیس الخلائق یعنی رئیس جهان است.
۳) در قرآن بارها be حضرت عیسی ـ علیه السلام ـ و حقانیتش در رسالت گواهی داده است.
۴) هیچ گاه از پیش خود سخن نمی گوید و هــر چــه می گوید وحی الهی اســت ke توسط جبرئیل از خداوند دریافت کرده است.
۵) be امور آینده هم خبر داده اســت همانند غلبه روم در اول سوره روم. و نــیــز روایاتی ke بر حوادث آخر الزمان دلالت دارند.
نتیجه ایــن ke در ادیان آسمانی be آمدن پیامبر اسلام ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ بشارت هایی داده بودند و قرآن بارها در مذمت یهود و نصاری ایــن نکته ra تاکید کرده اســت ke آنها پیامبر ra be مانند فرزندان خویش می شناختند ولــی آنان پــس از روشن شدن حقانیت پیامبر اسلام از پیروی وی سرباز زدند و be بیراهه رفتند. (۹)
البته در انجیل برنابا ke در نزد مسیحیان رسمیت ندارد و در کنفرانس نیقیه(۳۲۵ م) ba اناجیل بیشمار دیگر توسط کنستانتین امپراطور تازه مسیحی شده روم باطل اعلام شــد خیلی آشکار از نبوت پیامبر اسلام سخن گفته شده اســت ke در قسمتِ از ایــن انجیل چنین آمده است: رئیس کاهنان و والی رومان و هیرودس پادشاه نزد عیسی آمدند (با تمام تواضع تا جائی ke رئیس کاهنان می خواست در مقابل حضرت سجده کند) و بعد از گفتگوهای متعدد و مختلف کاهن اعظم در مورد مسیا پیامبر موعود تورات از حضرت سؤالاتی کرد. (۱۰)
کاهن در جواب گــفــت ke در کتاب موسی نوشته شده ke زود باشد ke خدای ما بــرای ما مسیا ra ke خواهد آمد می فرستد تا خبر دهد ما ra be آنچه خدا می خواهد و رحمت خدا ra بــرای جهان خواهد آورد؛ از ایــن رو امیدوارم از تو ke راستی ra بفرمائی آیا تو مسیای خدا هستی ke منتظر اوئیم. «یسوع «عیسی» در جواب فرمود حقا ke خدا ایــن چنین وعده داده و لیکن من او نیستم زیــرا ke او پیش از من آفریده شده و بعد از من خواهد آمد …»(۱۱)
در آیات بعد تا انتهای فصل نود و شش حضرت عیسی از اینکه بعد از او وی ra خدا و پسر خدا خواهند خواند غمگین می شــود و کاهن و والی رومان و هیرودس پادشاه سعی بر تسلی دادن عیسی(ع) می کـنـنـد ke ایشان در جواب می فرمایند: «و لیکن تسلی من همان در آمدن پیامبری اســت ke هــر اعتقاد دروغ ra درباره من از میان خواهد برد و آئین او امتداد خواهد یافت و هــمــه جهان ra فرا خواهد گرفت زیــرا ke خدا be پدر ما ابراهیم چنین وعده داده. همانا آنچه مرا تسلی می دهد آنست ke آئین او ra هیچ نهایتی نـیـسـت زیــرا خدا او ra درست نگهداری خواهد فرمود.» کاهن گــفــت آیا بعد از او پیغمبران خواهند آمد. یسوع در جواب فرمود «بعد از او پیغمبران راستگوی نخواهند آمد».
آن وقت کاهن پرسید be چــه نامیده می شــود و کدام اســت آن علامتی ke آمدن او ra اعلام می نماید. حضرت در جواب فرمود: «همانا نام مبارک او محمد است. آن وقت جمهور مردم صدای خود ra بلند کرده گـفـتـنـد ای خدا بفرست بــرای ما پیغمبر خود ra ای محمد بیا زود بــرای خلاصی جهان.»(۱۲)
هر چند ما توضیحات ra کافی می دانیم امــا تیمناً و تبرکاً نقلی هم از کتاب حضرت ادریس(ع) بطور خلاصه نقل می کنیم. کتابی از حضرت ادریس(ع) در لندن سال ۱۸۹۵ be لغت سریانی be چاپ رسیده ke اکنون نــیــز موجود اســت در صفحات ۵۱۴ و ۵۱۵ آن آمده است: در حضور حضرت ادریس(ع) بین شاگردان حضرت ادریس بحث شــد ke افضل مخلوقات الهی چــه کسانی هستند. برخی گـفـتـنـد آدم. برخی گفتند: ملائکه. گروهی هم گفتند: جبرئیل(روح القدس) بحث be درازا و جدل کشید.
حضرت ادریس(ع) فرمود: وقتی خدا مرا آفرید و از روح خود در من دمید و من درست نشستم عرض اعظم الهی ra دیدم و پنج شبح نورانی ra نگریستم ke در عرش هویدا اســت در نهایت عظمت و جلال؛ جمال و کمال و حسن و ضیاء و بهاء و نورشان مرا غرق در حیرت کرد.
عرض کردم خدایا ایــن انوار ba عظمت و جَلال کیانند خطاب رسید اینها
اشرف مخلوقات من و واسطه بین من و سایر آفریدگانند اگــر اینها نبودند من
ترا نمی آفریدم و نه آسمان و زمین نه بهشت و جهنم نه کتاب نه آفتاب و ماه؛
عرض کردم نام اینها چیست؟ خطاب رسید: بساق عرش بنگر.
نگریستم دیدم ایــن پنج نام مبارک نوشته شده: پارقلیطا (محمد) ایلیا (علی) طیطه(فاطمه) شبر(حسن) شَپبیر(حسین).
و نــیــز نوشته بود: ای مخلوقات من مرا پرستش کنید ke نـیـسـت خدایی غیر از من. ایــن کتاب مورد قبول کلیساهای معتبر جهان است.
پاورقی:
۱. رک: بقره:۱۴۶؛ انعام:۱۹؛ اعراف:۱۵۷؛ صف:۶.
۲. کتاب مقدس؛ عهد عتیق؛ سفر تثنیه؛ ب ۱۸: ش ۱۹ و ۱۸.
۳. همان؛ سفرپیدایش؛ ب ۱۶؛ ش ۱۰ ـ ۱۱.
۴. همان؛ ب ۲۵؛ ش ۱۷.
۵. انجیل یوحنا؛ باب چهارده؛ آیه ۱۶؛
۶. همان؛ آیه ۲۶.
۷. انجیل یوحنا؛ باب ۱۶؛ آیات ۷ تا ۱۵.
۸. بشارات عهدین؛ محمد صادقی؛ دارالکتب الاسلامیه؛ چاپ چهارم؛ تهران؛ ص ۲۳۱.
۹. رک: بقره:۱۴۶؛ انعام:۱۹؛ اعراف:۱۵۷؛ صف:۶ و…
۱۰. مشروح گفتگوهای آنها از فصل نود و سه تا نود و پنج آمده است.
۱۱. انجیل برنابا؛ ترجمه حیدر قلیخان قزلباش سردار کابلی؛ دفتر نشر الکتاب بهار ۶۲؛ فصل نود و شش؛ آیات ۴۰۳ و ۵.
۱۲. همان آیات ۵؛ ۶؛ ۷؛ ۸ و فصل نود و هفت آیات؛ ۱۴؛ ۱۸؛ ۱۹.
نام: محمد بن عبد الله
حضرت محمد (ص) در تورات و برخى کتب آسمانى «احمد» نامیده شده است. آمنه؛ دختر وهب؛ مادر حضرت محمد (ص) پیش از نامگذارىِ فرزندش توسط عبدالمطلب be محمّد؛ وى ra «احمد» نامیده بود.
کنیه حضرت محمد (ص): ابوالقاسم و ابوابراهیم.
القاب حضرت محمد (ص): رسول اللّه؛ نبى اللّه؛ مصطفى؛ محمود؛ امین؛ امّى؛ خاتم؛ مزّمل؛ مدّثر؛ نذیر؛ بشیر؛ مبین؛ کریم؛ نور؛ رحمت؛ نعمت؛ شاهد؛ مبشّر؛ منذر؛ مذکّر؛ یس؛ طه و…
منصب حضرت محمد (ص): آخرین پیامبر الهى؛ بنیانگذار حکومت اسلامى و نخستین معصوم در دین مبین اسلام.
تاریخ ولادت حضرت محمد (ص): روز جمعه؛ هفدهم ربیع الاول عام الفیل برابر ba سال 570 میلادى (به روایت شیعه). بیشتر علماى اهل سنّت تولد آن حضرت ra روز دوشنبه دوازدهم ربیع الاول آن سال دانسته اند.
عام الفیل؛ همان سالى اســت ke ابرهه؛ ba چندین هزار مرد جنگى از یمن be مکه یورش آورد تا خانه خدا (کعبه) ra ویران سازد و همگان ra be مذهب مسیحیت وادار سازد؛ امــا او و سپاهیانش در مکه ba تهاجم پرندگانى be نام ابابیل مواجه شده؛ be هلاکت رسیدند و be اهداف شوم خویش نایل نیامدند. آنان چــون سوار بر فیل بودند؛ آن سال be سال فیل (عام الفیل) معروف گشت.
محل تولد حضرت محمد (ص): مکه معظمه؛ در سرزمین حجاز (عربستان سعودى کنونى).
نسب پدرى حضرت محمد (ص): عبدالله بن عبدالمطلب (شیبه الحمد) بن هاشم (عمرو) بن عبدمناف بن قصّى بن کلاب بن مرّه بن کعب بن لوىّ بن غالب بن فهر بن مالک بن نضر (قریش) بن کنانه بن خزیمه بن مدرکه بن الیاس بن مضر بن نزار بن معد بن عدنان.
حضرت محمد (ص) روایت شده اســت ke هرگاه نسب من be عدنان رسید؛ همان جا نگاه دارید و از آن بالاتر نروید. امــا در کتابهاى تاریخى؛ نسب آن حضرت تا حضرت آدم(ع) ثبت و ضبط شده اســت ke فاصله بین عدنان تا حضرت اسماعیل؛ فرزند ابراهیم خلیل الرحمن(ع) be هفت پشت مىرسد.
مادر حضرت محمد (ص): آمنه؛ دختر وهب بن عبد مناف.
این بانوى جلیل القدر؛ در طهارت و تقوا در میان بانوان قریشى؛ کم نظیر و سرآمد همگان بود. وى پــس از تولد حضرت محمّد(ص) دو سال و چهارماه و be روایتى شش سال زندگى کــرد و سرانجام؛ در راه بازگشت از سفرى ke be همراه تنها فرزندش؛ حضرت محمّد(ص) و خادمهاش؛ ام ایمن جهت دیدار ba اقوام خویش عازم یثرب (مدینه) شده بود؛ در مکانى be نام «ابواء» بدرود حیات گــفــت و در همان جا مدفون گشت.
و چــون عبدالله؛ پدر حضرت محمد(ص) دو ماه (و be روایتى هفت ماه) پیش از ولادت فرزندش از دنیا رفته بود؛ کفالت آن حضرت ra جدش؛ عبدالمطلب be عهده گرفت. نخست وى ra be ثویبه (آزاد شده ابولهب) سپرد تا وى ra شیر دهد و از او نگهدارى کند؛ امــا پــس از مدتى وى ra be حلیمه؛ دختر عبدالله بن حارث سعدیه واگذار کرد. حلیمه گرچه دایه آن حضرت بود؛ امــا be مدت پنج سال براى وى مادرى کرد.
مدت رسالت و زمامدارى حضرت محمد (ص): از 27 رجب سال چهلم عام الفیل (610 میلادى)؛ ke در سن چهل سالگى be رسالت مبعوث شده بود؛ تا 28 صفر سال یازدهم هجرى؛ ke رحلت فرمود؛ be مدت 23 سال عهدهدار امر رسالت و نبوت بود. حضرت محمد (ص) علاوه بر رسالت؛ be مدت ده سال امر زعامت و زمامدارى مسلمانان ra پــس از مهاجرت be مدینه طیبه بر عهده داشت.
همسران حضرت محمد (ص):
1. خدیجه بنت خویلد.
2. سوده بنت زمعه.
3. عایشه بنت ابى بکر.
4. امّ شریک بنت دودان.
5. حفصه بنت عمر.
6. ام حبیبه بنت ابى سفیان.
7. امّ سلمه بنت عاتکه.
8. زینب بنت جحش.
9. زینب بنت خزیمه.
10. میمونه بنت حارث.
11. جویریه بنت حارث.
12. صفیّه بنت حىّ بن اخطب.
نخستین زنى ke افتخار همسرى حضرت محمد (ص) ra یافت؛ خدیجه بنت خویلد بود. حضرت محمّد(ص) پیش از رسیدن be مقام رسالت؛ در سن 25 سالگى ba ایــن بانوى بزرگوار ازدواج نمود.
خدیجه کبرى (س) ba موقعیت و اموال خویش؛ خدمات شایانى be پیامبر اکرم(ص) در اظهار رسالتش کرد. ایــن بانوى بزرگ؛ از افتخارات زنان عالم اســت و در ردیف بانوان قدسى؛ همانند مریم و آسیه؛ قرار دارد. حضرت محمد (ص) be احترام خدیجه کبرى (س) تا هنگامى ke وى زنده بود؛ ba هیچ زن دیگرى ازدواج نکرد. همو بود ke دردها و رنجهاى پیامبر(ص) را؛ ke سران شرک و کفر متوجه آن حضرت مىکردند؛ تسلّى داده و او ra در رسالت و نبوتش یارى میداد.
خدیجه کبرى(س) be خاطر مقام و منزلتى ke در اسلام be دست آورده بود؛ مورد لطف و عنایت مخصوص پروردگار جهانیان قرار گرفت. be همین جهت روزى جبرئیل امین be محضر پیامبر اکرم(ص) شرفیاب شــد و گفت: اى محمد! سلام خدا ra be همسرت خدیجه برسان. پیامبر اکرم(ص) be همسرش فرمود: اى خدیجه! جبرئیل امین از جانب خداوند متعال be تو سلام مىرساند. خدیجه گفت: «اللّه السّلام و منه السّلام و على جبرئیل السّلام».
حضرت خدیجه (س) در ایام همسرى ba حضرت محمد (ص) از احترام ویژه رسول خدا(ص) برخوردار بود و پیامبر(ص) نــیــز همسرى مهربان و وفادار براى او بود. آن حضرت پــس از وفات خدیجه (در رمضان سال دهم بعثت) همواره از او be نیکى یاد میکرد.
از عایشه؛ سومین حضرت محمد (ص)؛ روایت شده است:
«کانَ رَسُولُ اللّهِ(ص) لایَکادُ یَخْرُجُ مِنَ الْبَیْتِ حَتّى یَذْکُرَ
خَدیجَهَ فَیَحْسَنُ الثَّناءِ عَلَیْها؛ فَذَکَرها یَوْماً مِنَ
الْاَیّامِ فَادْرَکَتْنی الْغَیْرهَ؛ فَقُلْتُ: هَلْ کانَتْ اِلاّ
عَجُوزاً وَقَدْ اَبْدَلَکَ اللّهُ خَیْراً مِنْها؛ فَغَضَبَ حَتّى
اهْتَزَّ مَقْدَمُ شَعْرِهِ مِنَ الغَضَبِ. (1)
حضرت محمد (ص) هیچگاه از خانه بیرون نمیرفت مگر ایــن ke یادى از خدیجه مىکرد و از او be نیکى نام مىبرد. یک روز ke حضرت محمد (ص) از خدیجه (س) یاد کرده و خوبىهاى او ra بیان میکرد؛ غیرت زنانگى بر من غالب شــد و be پیامبر(ص) گفتم: آیا او یک پیرزن بیشتر بود و حال آن ke خداوند بهتر از آن (یعنى عایشه) ra be تو داده است؟ پیامبر اکرم(ص) از ایــن گفتار من؛ خشمگین شد؛ be طورى ke موهاى جلوى سرش از شدت خشم be حرکت درآمد.
زندگی نامه حضرت محمد (ص)
فرزندان حضرت محمد (ص):
الف) پسران ان حضرت محمد (ص):
1. قاسم. او پیش از بعثت پیامبر اکرم(ص) تولد یافت. از ایــن رو پیامبر(ص) ra ابوالقاسم نامیدند.
2. عبدالله. ایــن کودک چــون پــس از بعثت be دنیا آمده بود؛ وى ra «طیّب» و «طاهر» مىگفتند.
3. ابراهیم. او در اواخر سال هشتم هجرى متولد شــد و در رجب سال دهم هجرى وفات یافت.
عبدالله و قاسم از خدیجه کبرى (س) و ابراهیم از ماریه قبطیه متولد شدند. وهرسه آنان در سنین کودکى از دنیا رفتند.
ب) دختران حضرت محمد (ص):
1. زینب (س). 2. رقیه (س). 3. ام کلثوم (س). 4. فاطمه زهرا (س).
دختران حضرت محمد (ص) همگى از حضرت خدیجه(س) متولد شدند و تمام فرزندان رسول خدا(ص) جز فاطمه زهرا (س) پیش از رحلت آن حضرت؛ از دنیا رفته بودند. تنها فرزندى ke از آن حضرت در زمان رحلتش باقى مانده بود؛ فاطمه زهرا(س)؛ آخرین دختر وى بود. ایــن بانوى مکرّمه؛ افتخار بانوان عالم؛ بـلـکـه هــمــه انسانها و مورد تقدیس و تکریم فرشتگان عرشى است. همو اســت ke مادر سبطین و امّ الأئمه المعصومین(ع) است.
گرچه پیامبر اسلام(ص) be تمام خاندان مؤمن خویش علاقهمند بود؛ امــا در میان همسرانش بیش از همه؛ be خدیجه کبرى (س) و در میان فرزندانش بیش از همه؛ be فاطمه زهرا (س) علاقهمند بوده و اظهار محبت و لطف میفرمود.
زندگی نامه حضرت محمد (ص)
آغاز بعثت حضرت محمد (ص):
محمد امین ( ص ) قبل از شب 27 رجب در غار حرا be عبادت خدا و راز و نیاز ba
آفریننده جهان می پرداخت و در عالم خواب رؤیاهایی می دید راستین و برابر
ba عالم واقع ... روح بزرگش بــرای پذیرش وحی – کم کم – آماده می شــد .
درآن شب بزرگ جبرئیل فرشته وحی مأمور شــد آیاتی از قرآن ra بر محمد ( ص ) بخواند و او ra be مقام پیامبری مفتخر سازد ... سن محمد ( ص ) در ایــن هنگام چهل سال بود ... در سکوت و تنهایی و توجه خاص be خالق یگانه جهان جبرئیل از محمد ( ص ) خواست ایــن آیات ra بخواند : ” اقرأ باسم ربک الذی خلق ... خلق الانسان من علق ... اقرأ وربک الاکرم ... الذی علم بالقلم ... علم الانسان ما لم یعلم ” ... یعنی : بخوان be نام پروردگارت ke آفرید ... او انسان ra از خون بسته آفرید ... بخوان be نام پروردگارت ke گرامی تر و بزرگتر اســت ... خدایی ke نوشتن ba قلم ra be بندگان آموخت ... be انسان آموخت آنچه ra ke نمی دانست .
حضرت محمد (ص) – از آنجا ke امی و درس ناخوانده بود – گــفــت : من توانایی خواندن ندارم ... فرشته او ra سخت فشرد و از او خواست ke ” لوح ” ra بخواند ... امــا همان جواب ra شنید – در دفعه سوم – محمد ( ص ) احساس کــرد می تواند ” لوحی ” ra ke در دست جبرئیل اســت بخواند ... ایــن آیات سرآغاز مأموریت بسیار توانفرسا و مشکلش بود .
جبرئیل مأموریت خود ra انــجـام داد و محمد ( ص ) نــیــز از کوه حرا پایین آمد و be ســوی خانه خدیجه رفت ... سرگذشت خود ra بــرای همسر مهربانش باز گــفــت ... خدیجه دانست ke مأموریت بزرگ ” محمد ” آغاز شده اســت ... او ra دلداری و دلگرمی داد و گــفــت : ” بدون شک خدای مهربان بر تو بد روا نمی دارد زیــرا تو نسبت be خانواده و بستگانت مهربان هستی و be بینوایان کمک می کنی و ستمدیدگان ra یاری می نمایی ” ... ســپــس محمد ( ص ) گــفــت : ” مرابپوشان ” خدیجه او ra پوشاند .
حضرت محمد (ص) اندکی be خواب رفت ... خدیجه نزد ” ورقه بن نوفل ” عمو زاده اش ke از دانایان عرب بود رفت ؛ و سرگذشت محمد ( ص ) ra be او گــفــت ... ورقه در جواب دختر عموی خود چنین گــفــت : آنچه بــرای محمد ( ص ) پیش آمده اســت آغاز پیغمبری اســت و ” ناموس بزرگ ” رسالت بر او فرود می آید ... خدیجه ba دلگرمی be خانه برگشت .
معراج حضرت محمد (ص):
پیش از هجرت be مدینه ke در ماه ربیع الاول سال سیزدهم بعثت اتفاق افتاد؛
دو واقعه در زندگی حضرت محمد (ص) پیش آمد ke be ذکر مختصری از آن می
پردازیم : در سال دهم بعثت “معراج ” پیغمبر اکرم (ص ) اتفاق افتاد و آن
سفری بود ke be امر خداوند متعال و بهمراه امین وحی (جبرئیل ) و بر مرکب
فضا پیمایی be نام “براق ” انــجـام شد.
حضرت محمد (ص) ایــن سفر ba شکوه ra از خانه ام هانی خواهر امیر المومنین علی (ع ) آغاز کــرد و ba همان مرکب be ســوی بیت المقدس ya مسجد اقصی روانه شد؛ و از بیت اللحم ke زادگاه حضرت مسیح اســت و منازل انبیا (ع ) دیدن فرمود.
سپس سفر آسمانی خود ra آغاز نمود و از مخلوقات آسمانی و بهشت و دوزخ بازدید be عمل آورد؛ و در نتیجه از رموز و اسرار هستی و وسعت عالم خلقت و آثار قدرت بی پایان حق تعالی آگاه شــد و be “سدره المنتهی ” رفت و آنرا سراپا پوشیده از شکوه و جلال و عظمت دید. ســپــس از همان راهی ke آمده بود be زادگاه خود “مکه ” بازگشت و از مرکب فضا پیمای خود پیش از طلوع فجر در خانه “ام هانی ” پائین آمد.
به عقیده شیعه ایــن سفر جسمانی بوده اســت نه روحانی چنانکه بعضی گفته اند. در قرآن کریم در سوره “اسرا” از ایــن سفر ba شکوه بدین صورت یاد شده اســت : “منزه اســت خدایی ke شبانگاه بنده خویش ra از مسجد الحرام تا مسجد اقصی ke اطراف آن ra برکت داده اســت سیر داد؛ تا آیتهای خویش ra be او نشان دهد و خدا شنوا و بیناست “. در همین سال و در شب معراج خداوند دستور داده اســت ke امت پیامبر خاتم (ص ) هــر شبانه روز پنج وعده نماز بخوانند و عبادت پروردگار جهان نمایند؛ ke نماز معراج روحانی مومن اســت .
اصحاب و یاران حضرت محمد (ص):
پیامبر اسلام(ص) چــه در مکّه معظمه و چــه در مدینه؛ داراى اصحاب و یاران
باوفایى بود ke برخى از آنان پیش از آن حضرت و برخى دیگر پــس از ایشان از
دنیا رفتند و تعداد آنان be هزاران نفر مىرسد. در ایــن جا be نام برخى از
صحابه مشهور آن حضرت اشاره میشود:
1. على بن ابىطالب(ع).
2. ابوطالب بن عبد المطلب.
3. حمزه بن عبدالمطلب.
4. جعفربن ابىطالب.
5. عباس بن عبدالمطلب.
6. عبداللّه بن عباس.
7. فضل بن عباس.
8. معاذبن جبل.
9. سلمان فارسى.
10. ابوذر غفارى (جندب بن جناده).
11. مقداد بن اسود.
12. بلال حبشى.
13. مصعب بن عمیر.
14. زبیر بن عوام.
15. سعد بن ابى وقاص.
16. ابو دجانه.
17. سهل بن حنیف.
18. سعد بن معاذ.
19. سعد بن عباده.
20. محمد بن مسلمه.
21. زید بن ارقم.
22. ابو ایوب انصارى.
23. جابر بن عبدالله انصارى.
24. حذیفه بن یمان عنسى.
25. خالد بن سعید اموى.
26. خزیمه بن ثابت انصارى.
27. زید بن حارثه.
28. عبدالله بن مسعود.
29. عمار بن یاسر.
30. قیس بن عاصم.
31. مالک بن نویره.
32. ابوبکر بن ابى قحافه.
33. عثمان بن عفان.
34. عبدالله بن رواحه.
35. عمر بن خطّاب.
36. طلحه بن عبیدالله.
37. عثمان بن مظعون.
38. ابو موسى اشعرى.
39. عاصم بن ثابت.
40. عبدالرحمن بن عوف.
41. ابوعبیده جراح.
42. ابو سلمه.
43. ارقم بن ابى ارقم.
44. قدامه بن مظعون.
45. عبدالله بن مظعون.
46. عبیده بن حارث.
47. سعید بن زید.
48. خَبّاب بن اَرَت.
49. بریده اسلمى.
50. عثمان بن حنیف.
51. ابو هیثم تیهان.
52. ابىّ بن کعب.
تاریخ و سبب رحلت حضرت محمد (ص):
دوشنبه 28 صفر؛ بنا be روایت بیشتر علماى شیعه و دوازدهم ربیع الاول بنا be قول اکثر علماى اهل سنّت؛ در سال یازدهم هجرى؛ در سن 63 سالگى؛ در مدینه بر اثر زهرى ke زنى یهودى be نام زینب در جریان نبرد خیبر be آن حضرت خورانیده بود. معروف اســت ke پیامبر اسلام(ص) در بیمارىِ وفاتش مىفرمود: ایــن بیمارى از آثار غذاى مسمومى اســت ke آن زن یهودى پــس از فتح خیبر براى من آورده بود.
محل دفن حضرت محمد (ص):
مدینه مشرفه؛ در سرزمین حجاز (عربستان سعودى کنونى) در همان خانهاى ke وفات یافته بود. هم اکنون مرقد مطهر آن حضرت؛ در مسجد النبى قرار دارد.
1- ِ ثَلَاثٌ مَنْ کُنَّ فِیهِ فَهُوَ مُنَافِق : ْ إِذَا حَدَّثَ کَذَبَ وَ إِذَا وَعَدَ أَخْلَفَ وَ إِذَا اؤْتُمِنَ خَان
نشان منافق سه چیز اســت : 1 – سخن be دروغ بگوید ... 2 – از وعده تخلف کــنــد .3 – در امانت خیانت نماید .
تحف العقول ص 316
2- لَا یَنَالُ شَفَاعَتِی مَنْ أَخَّرَ الصَّلَاهَ بَعْدَ وَقْتِهَا
کسی ke نماز ra از وقتش تأخیر بیندازد؛ (فردای قیامت) be شفاعت من نخواهد رسید
محاسن ص 80
3- أبغض الحلال الی الله الطلاق .
منفورترین چیزهای حلال در پیش خدا طلاق اســت .
نهج الفصاحه ص 157 ؛ ح 16
4- ِ خَیْرُ الْأَصْحَابِ مَنْ قَلَّ شِقَاقُهُ وَ کَثُرَ وِفَاقُه .
بهترین یاران کسی اســت ke ناسازگاریش اندک باشد و سازگاریش بسیار
تنبیه الخواطر معروف be مجموعه ورام ج 2 ؛ ص 123
5- ابن آدم إذا أصبحت معافى فی جسدک آمنا فی سربک عندک قوت یومک فعلى الدّنیا العفاء
فرزند آدم وقتی تن تو سالم اســت و خاطرت آسوده اســت و قوت یک روز خویش راداری ؛ جهانگر مباش .
نهج الفصاحه ص 159 ؛ ح 23
6-ابن آدم عندک ما یکفیک و تطلب ما یطغیک ابن آدم لا بقلیل تقنع و لا بکثیر تشبع
فرزند آدم ؛ آنچه حاجت تو ra رفع کــنــد در دسترس خود داری و در پی آنچه تو ra be طغیان وا می دارد روز میگذاری ؛ be اندک قناعت نمیکنی و از بسیار سیر نمی شوی .
نهج الفصاحه ص 159 ؛ ح 24
7- مَنْ رَدَّ عَنْ عِرْضِ أَخِیهِ الْمُسْلِمِ وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّهُ الْبَتَّه
هرکس آبروی مؤمنی ra حفظ کند؛ بدون تردید بهشت بر او واجب شود.
ثواب الاعمال و عقاب الاعمال ص 145 – الجعفریات(الاشعثیات) ص 198
8- اتّق دعوه المظلوم فإنّما یسأل اللَّه تعالى حقّه و إنّ اللَّه تعالى لا یمنع ذا حق حقّه
از نفرین مظلوم بپرهیز زیــرا وی be دعا حق خویش ra از خدا میخواهد و خدا حق ra از حق دار دریغ نمی دارد .
نهج الفصاحه ص 161 ؛ ح 35
9- اتقوا الحجر الحرام فی البنیان فانه اساس الخراب
از استعمال سنگ حرام در ساختمان بپرهیزید ke مایه ویرانی اســت .
نهج الفصاحه ص 162 ؛ ح 38
10- الْعِبَادَهُ سَبْعُونَ جُزْءً أَفْضَلُهَا جُزْءً طَلَبُ الْحَلَال
عبادت هفتاد جزء اســت و بالاترین و بزرگترین جزء آن کسب حلال است.
مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل ج 13 ؛ ص 12 ؛ ح 14585
11- اتَّقُوا فِرَاسَهَ الْمُؤْمِنِ فَإِنَّهُ یَنْظُرُ بِنُورِ اللَّه
از فراست مؤمن بترسید ke چیزها ra ba نور خدا می نگرد .
کافی(ط-الاسلامیه) ج 1 ؛ ص 218 ؛ ح 3
12- اتّقوا الدّنیا فو الّذی نفسی بیده إنّها لأسحر من هاروت و ماروت.
از دنیا بپرهیزید ؛ قسم be آن کس ke جان من در کف اوست ke دنیا ازهاروت و ماروت ساحرتر اســت .
نهج الفصاحه ص 163 ؛ ح 44 {شبیه ایــن حدیث در مجموعه ورام ج 1 ؛ ص 131}
13- اتقوا دعوه المظلوم فإنها تصعد الی السماء کأنها شراره
از نفرین مظلوم بترسید ke چــون شعله آتش بر آسمان میرود .
نهج الفصاحه ص 163 ؛ ح 47
14- لِکُلِّ شَیْءٍ زَکَاهٌ وَ زَکَاهُ الْأَبْدَانِ الصِّیَام
براى هــر چیزى زکاتى اســت و زکات بدنها روزه است.
کافى(ط-الاسلامیه) ج 4؛ ص 62
15- اثنان یعجلهما الله فی الدنیا البغی و عقوق الوالدین .
دو چیز ra خداوند در ایــن جهان کیفر میدهد : تعدی ؛ و ناسپاسی پدر و مادر .
نهج الفصاحه ص 165 ؛ ح 58
16-أجرؤکم على قسم الجدّ أجرؤکم على النّار
هر کس از شما در خوردن قسم جدیتر اســت be جهنم نزدیکتر اســت .
نهج الفصاحه ص 166 ؛ ح 64
17- أجملوا فی طلب الدنیا فإن کلا میسر لما خلق له .
در طلب دنیا معتدل باشید و حرص نزنید ؛ زیــرا be هــر کس هــر چــه قسمت اوست می رسد .
شرح فارسی شهاب الاخبار ص 320 ؛ ح 518
18- هُوَ شَهْرٌ أَوَّلُهُ رَحْمَهٌ وَ أَوْسَطُهُ مَغْفِرَهٌ وَ آخِرُهُ الْإِجَابَهُ وَ الْعِتْقُ مِنَ النَّار
رمضان ماهى اســت ke ابتدایش رحمت اســت و میانهاش مغفرت و پایانش آزادى از آتش جهنم.
کافى(ط-الاسلامیه) ج 4؛ ص 67 – بحار الانوار(ط-بیروت) ج 93 ؛ ص 342 ؛ ح 14
19- احب الاعمال الی الله الصلاه لوقتها ثم بر الوالدین ثم الجهاد فی سبیل الله
بهترین کارها در نزد خدا نماز be وقت اســت ؛ آنگاه نیکی be پدر و مادر ؛ آنگاه جنگ در راه خدا .
نهج الفصاحه ص 167 ؛ ح 70
20- أَحَبُّ الْعِبَادِ إِلَى اللَّهِ الْأَتْقِیَاءُ الْأَخْفِیَاء
محبوبترین بندگان در پیش خدا پرهیزگاران گمنامند .
مجموعه ورام ج 1 ؛ ص 5
21- انَّ الدینارَ وَ الدُّرهَمَ اَهْلَکا مَنْ کانَ قَبلکُمْ و هُما مُهْلِکاکُمْ.
همانا دینار و درهم پیشینیان شما ra be هلاکت رساند و همین دو نــیــز هلاک کننده شماست.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 2 ؛ ص 316 ؛ ح 6
22- احب الاعمال الی الله أدومها و ان قل .
محبوبترین کارها در پیش خدا کاریست ke دوام آن بیشتر اســت ؛ اگــر چــه اندک باشد .
نهج الفصاحه ص 167 ؛ ح 73
23- أحبّ الأعمال إلى اللَّه من أطعم من جوع أو دفع عنه مغرما أو کشف عنه کربا
بهترین کارها در پیش خدا آن اســت ke (بینوایی را)سیر کـنـنـد ؛ ya قرض او رابپردازند ya زحمتی ra از او دفع نـمـایـنـد .
نهج الفصاحه ص 168 ؛ ح 76
24- لَا فَقْرَ أَشَدُّ مِنَ الْجَهْلِ وَ لَا مَالَ أَعْوَدُ مِنَ الْعَقْل
هیچ تهیدستی سخت تر از نادانی و هیچ مالی سودمندتر از عقل نـیـسـت .
کافی(ط-الاسلامیه) ج 1 ؛ ص 25 و 26 ؛ ح 25 – محاسن ص 17 – تحف العقول ص 6
25- احب الاعمال الی الله حفظ اللسان
بهترین کارها در پیش خدا نگهداری زبان اســت .
نهج الفصاحه ص 168 ؛ ح 78
26- أحبّ الجهاد إلى اللَّه کلمه حقّ تقال لإمام جائر
بهترین جهادها در پیش خدا سخن حقی اســت ke be پیشوای ستمکار گویند .
نهج الفصاحه ص 168 ؛ ح 80
27- أَحَبُّ الطَّعَامِ إِلَى اللَّهِ مَا کَثُرَتْ عَلَیْهِ الْأَیْدِی
بهترین غذاها در پیش خدا آن اســت ke گروهی بسیار بر آن بنشیند .
نهج الفصاحه ص 169 ؛ ح 82
28- احب اللهو الی الله تعالی إجراء الخیل و الرمی .
بهترین بازیها در پیش خدا اسب دوانی و تیراندازی اســت .
نهج الفصاحه ص 169 ؛ ح 83
29- طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِیضَهٌ عَلَى کُلِّ مُسْلِمٍ أَلَا إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ بُغَاهَ الْعِلْم
طلب علم بر هــر مسلمانی واجب است؛ همانا خدا جویندگان علم ra دوست دارد.
کافی(ط-الاسلامیه) ج 1 ؛ ص 30 ؛ ح 1
30- احب الله تعالی عبدا سمحا اذا باع وسمحا اذا اشتری و سمحا اذا قضی و سمحا اذا اقتضی .
خداوند بندهای ra ke be هنگام خرید و هنگام فروش و هنگام دریافت سهلانگار اســت دوست دارد .
نهج الفصاحه ص 169 ؛ ح 85
31- أَحَبُّ عِبَادِ اللَّهِ إِلَى اللَّهِ أَنْفَعُهُمْ لِعِبَادِه .
از جمله بندگان آن کس پیش خدا محبوبتر اســت ke بــرای بندگان سودمندتر اســت .
تحف العقول ص 49 – نهج الفصاحه ص 169 ؛ ح 86
32- أحثوا التراب فی وجوه المداحین .
بر چهره ستایشگران ؛ خاک بیفشانید .
نهج الفصاحه ص 170 ؛ ح 91
33- أَحْزَمُ النَّاسِ أَکْظَمُهُمْ لِلْغَیْظ
آنکه در فرو بردن خشم از دیگران بیشتر اســت ؛ از هــمــه کس دور اندیشتر اســت .
من لا یحضره الفقیه ج 4 ؛ ص 396 – امالی(صدوق) ص 21
34- اختبروا الناس بأخدانهم ؛ فإن الرجل یخادن من یعجبه
مردم ra از معاشرانشان بشناسید ؛ زیــرا کــنــد هم جنس ba هم جنس پرواز .
نهج الفصاحه ص 173 ؛ ح 106
35- اخوف ما أخاف علی امتی الهوی و طول الامل .
بر امت خویش بیش از هــر چیز از هوس و آرزوی دراز بیم دارم .
خصال ص 51
36- ادْعُوا اللَّهَ وَ أَنْتُمْ مُوقِنُونَ بِالْإِجَابَهِ وَ اعْلَمُوا
أَنَّ اللَّهَ لَا یَسْتَجِیبُ دُعَاءً مِنْ قَلْبِ غَافِلٍ لَاهٍ.
خدا ra بخوانید و be اجابت دعای خود یقین داشته باشید و بدانید ke خداوند دعارا از قلب غافل بی خبر نمی پذیرد .
بحارالانوار(ط-بیروت) ج 90 ؛ ص 321
37- ادنی أهل النار عذابا ینتعل بنعلین من نار یغلی دماغه من حراره نعلیه .
از مردم جهنم آنکه عذابش از هــمــه آسانتر اســت دو کفش آتشین بپا دارد ke مغزوی از حرارت کفشهایش be جوش میآید .
نهج الفصاحه ص 176 ؛ ح 121
38- ادنی جبذات الموت بمنزله مائه ضربه بالسیف .
آسانترین کشش های مرگ مانند صد ضربت شمشیر اســت .
نهج الفصاحه ص 176 ؛ ح 122
39- إذا ابتلی أحدکم بالقضاء بین المسلمین فلا یقض و هو غضبان و لیسوّ بینهم فی النّظر و المجلس و الإشاره.
اگر یکی از شما be کار قضاوت میان مسلمانان دچار شــود بــایــد be هنگام غضب ازقضاوت خودداری کــنــد و میان ارباب دعوا در نگاه و نشیمنگاه و اشاره تفاوتی نگذارد .
نهج الفصاحه ص 176 ؛ ح 125
40- اذا أحب الله عبدا حماه الدنیا کما یظل أحدکم یحمی سقیمه الماء .
وقتی خداوند بندهای ra دوست دارد ؛ دنیا ra از او منع میکند چنانکه شما مریض خویش ra از نوشیدن آب منع میکنید .
نهج الفصاحه ص 179 ؛ ح 137