نام اصلی : حدیث فولادوند
زمینه فعالیت : بازیگر سینما؛ تلویزیون و تئاتر
تولد : ۲۰ دی ۱۳۵۶
محل تولد : شیراز
محل زندگی: تهران
پیشه : بازیگری
سالهای فعالیت : از ۱۳۷۸ تاکنون
همسر : رامبد شکرابی
مدرک تحصیلی : کاردانی معماری
حدیث فولادوند (متولد ۲۰ دی ۱۳۵۶ در شیراز) بازیگر سینما؛ تلویزیون و تئاتر ایران است.
زندگی هنری حدیث فولادوند
حدیث فولادوند فعالیت هنری را از کودکی آغاز کرد؛ در دوازده سالگی زیر نظر
گلاب آدینه آموزش دید و در نمایش «گلهای دوستی» روی صحنه رفت. وی بــرای
اولین بار نقش کوتاهی را در فیلم دستهای آلوده بــه کارگردانی سیروس الوند
بازی کــرد و بدین ترتیب اولین حضورش را در سینما در سال ۱۳۷۸ اعلام نمود.
او کــه پــس از گرایش بــه هنرهای مختلف از جمله موسیقی و نقاشی اکنون
خود را در بازیگری موفق میدید یک سال بعد از اولین تجربه خود؛ در فیلم
سینمایی مارال بــه کارگردانی مهدی صباغزاده هنرنمایی کرد.
همچنین درخشش فولادوند در تلویزیون بــا بازی در سریال تلویزیونی سریال گمگشته آغاز شد. او همچنین در مجموعههای تلویزیونی سالهای خاکستری؛ دیوار شیشهای؛ معصومیت از دست رفته بازی کردهاست. وی علاوه بر آن در نمایش مده آ نــیــز نقشآفرینی نمودهاست. حدیث فولادوند در سال ۱۳۸۹ بــه ازدواج رامبد شکرابی درآمد.
در حال حاضر حدیث فولادوند و همسرش رامبد شکرابی در شمال ایران و در شهر ساری زندگی میکنند. آنها یک بوتیک لباسهای مجلسی زنانه هم در ایــن شهر دارند.
حدیث فولادوند تــا کنون بازیهای قابل قبولی ارائه داده و باعث مطرح شدن وی بین مخاطبان تلویزیون و سینما شدهاست. فولادوند در اوایل بازیگری در سینما بیشتر در ژانرهای درام؛ جدی و اجتماعی ظاهر میشد و داشت بــه ستارهٔ آن روزها تبدیل میشد. بــا اکران فیلمهای غزل؛ همکلاس؛ رز زرد و کما؛ بر سر زبانها افتاد. امــا بــا بازی در فیلم شاخه گلی بــرای عروس مسیر بازیگری را تغییر داد و در فیلمهای کمدی دیگری مثل کلاهی بــرای باران؛ چشمک؛ افراطیها؛ داماد خجالتی؛ دزدان خیابان جردن حضور پیدا کرد. گویا خودش عرصه طنز را ترجیح داد. امــا در تلویزیون روند گذشته را ادامه داد و در فیلمهای تلویزیونی و تله فیلمهای زیادی کــه مظمون اجتماعی داشتند ایفای نقش کرد. فولادوند در آثار داود میرباقری همیشه خوش درخشید. اولین همکاریاش بــا میرباقری در مسافر ری بود. نقش کوتاهی را داشت. در نقش دختری بــه نام ستاره بود. در سریال معصومیت ازدسترفته و بــا بازی در نقش رباب کــه نقشهای اصلی و محوری سریال بود؛ بار دیگر در تلویزیون درخشید. بازی روان و باورپذیری در ایــن سریال داشت کــه در ذهن مخاطبان خواد ماند. در پروژه مختارنامه هم بــا بازی در نقش راحله همسر ابراهیم ابن مالک اشتر نخعی؛ بار دیگر جلوی دوربین میرباقری رفت. وی هم اکنون در فیلم جدیدش «تتل و راز صندوقچه» بازی میکند کــه عکسهای منتشرشده از گریم عجیبش در ایــن فیلم گواه ایــن اســت کــه فیلم در ژانر کودک میباشد.
حدیث فولادوند و رامبد شکرآبی در بسیاری از فیلمها مشترک هستند و همبازی بودند. ازدواج ایــن زوج هنری؛ در فضای مجازی و اینترنت؛ خبرساز شــد و در بسیاری از سایتها و وبلاگها از ازدواج ناگهانی ایــن دو بازیگر مطرح حرف زده میشد. فولادوند فیلم دزدان خیابان جردن را در نوبت اکران دارد کــه بزودی اکران میشود.
برخی بازی فولادوند در فیلم هدف اصلی را ضعیف میدانند و از او انتقاد کردند. در کل فیلم هدف اصلی نتوانست مخاطبان را راضی نگهدارد و ضعیفی فــقــط بــه بازی بازیگران نبود. بـلـکـه فیلمنامه و کارگردانی هم بــه ایــن امر مربوط میشد.
قسمتی ار گفتگو بــا حدیث فولادوند و همسرش رامبد رامبد شکرابی
آقای شکرآبی! حدیث فولادوند چــه ویژگیهایی داشت کــه او را بــه عــنــوان شریک زندگیتان انتخاب کردید؟
همانطور کــه حدیث گــفــت عشق و علاقهای کــه بین ما وجود داشت و شناختی کــه از یکدیگر بــه دست آورده بودیم باعث شــد بــه انتخاب یکدیگر پاسخ مثبت بدهیم. البته بعد از داستان عشق و علاقه بــه تفاهم اخلاقی رسیدیم و فهمیدیم کــه میتوانیم بــا هم زیر یک سقف زندگی کنیم و مشکلات را بــا یکدیگر حل و فصل کنیم. هــمــه ایــن نکات باعث ازدواج من و حدیث شد.
به نظر شما حدیث فولادوند همسر آرام و صبوری است؟
بله. صددرصد همینطور است. بالاخره زندگی بــا رامبد شکرآبی صبوری بسیاری
میخواهد [میخندد]. من مجموعهای از صفات خوب را در حدیث دیدم. صفاتی کــه
مکمل شخصیت من خواهد بود. اگرچه نمیتوان هــر خصوصیت اخلاقی را تکبهتک
توضیح داد؛ امــا در کلیت من و حدیث کاملکننده یکدیگر هستیم؛ امــا بیشتر
از هــمــه اینها صبر و صداقت حدیث دوستداشتنی است.
فولادوند: البته من کلا شخصیت آرامی دارم؛ امــا بعضی وقتها بهشدت شیطنتهایم اوج میگیرد و مدام حرف میزنم.
وقتی از خانواده بازیگران در مورد مشکلات و دغدغههای زندگیشان
میپرسیم آنها رضایت کاملی از وضعیت زندگی خود ندارند؛ حالا شما کــه هــر
دو در ایــن عرصه فعال هستید چقدر بــا ایــن مشکلات دست و پنجه نرم
میکنید؟
فولادوند: چــون من و رامبد همکار هستیم فشارهای کاری یکدیگر را بــه
خوبی درک میکنیم. برخی اوقات رامبد فیلمنامهای را میخواند و آن را دوست
ندارد و دچار چالش میشود یــا سر کار از چیزی ناراحت میشود. من هم دقیقا
چــون ایــن احساسات را تجربه کردهام؛ میدانم کــه او چــه میگوید و
کاملا او را درک میکنم. در ابتدا سعی میکنم او را آرام کنم؛ چــون طبق
شناختی کــه از او دارم میدانم کــه بــایــد اول از هــمــه آرامش داشته
باشد تــا بتواند براحتی و درست تصمیم بگیرد.
شکرآبی: بله چــون هیچ آدمی نمیتواند در عصبانیت تصمیم بگیرد. بــه نظر من مهمترین اتفاق در ازدواج ما تفاهم بوده است. چــون هــر دو در یک حرفه فعالیت میکنیم براحتی مشکلات کاری یکدیگر را درک میکنیم؛ در صورتی کــه اگــر یکی از ما در ایــن حرفه فعالیت نداشت؛ شاید قدری ایــن درک کردن سختتر میشد؛ امــا در حال حاضر هــر دو ما بــا ایــن روند کار آشنایی کامل داریم و فکر میکنم در زندگی مشترک ایــن امر بسیار مهم است؛ چراکه شاید بــه خاطر ایــن کار شبها دیر بــه منزل بروم یــا در شهرستان بازی داشته باشم و مسائلی از ایــن قبیل… .
چرا شما را بیشتر در نقشهای منفی یــا در نقش یک فرد ناامید و مایوس میبینیم؟
شکرآبی: البته من هم در نقشهای مثبت و هم منفی کار کردهام؛ امــا اصولا
نقشهایی کــه بــه من پیشنهاد شده و من بیشتر بــا آنها ارتباط برقرار
کردهام و از آنها خوشم آمده آدمهای خوبی بودهاند کــه مورد ظلم قرار
گرفتهاند و عصیان کردهاند و بــه جایی رسیدهاند کــه بــایــد فریاد
بزنند و حقشان را بــه روش خود ـ کــه اشتباه اســت ـ بگیرند.
فولادوند: البته نقشهای منفیای داشته کــه بعدا متنبه شده و در آخر آدم خوبی شده است.
شکرآبی: البته مردم هم در پذیرش و درک هــر شخصیتی از بازیگر بسیار فهیم برخورد میکنند و متوجه هستند کــه نقش یک بازیگر متعلق بــه خود بازیگر نیست.
احساس شما بعد از ازدواج از ایــن کــه همسرتان در کاری بــا شما همبازی است؛ چیست.
فولادوند: البته در نوع بازی و حسی کــه من در نقش دارم نمیتوان گــفــت
تاثیر دارد؛ امــا وقتی فکر میکنم کــه همسرم در محل کارم کنار من است؛
راحتتر بازی میکنم و احساس امنیت بسیاری دارم. بــه بیان دیگر میتوان
گــفــت هوایم را در محل کارم دارد و من ایــن حالت را دوست دارم.
تا بــه حال بــا یکدیگر دعوا هم کردهاید؟
شکرآبی: نه بــه آن صورت. مــمــکن اســت بین ما اختلافی پیش بیاید و قطعا
ایــن اختلافات در میان اغلب زن و شوهرها وجود دارد؛ چــون من تجربه
ازدواج را فــقــط یک بار داشتهام [میخندد]. نمیخواهم خودمان را چشم
بزنم یــا از خودمان تعریف و تمجید کنم؛ امــا مسالهای کــه وجود دارد و
دوستان و نزدیکان میگویند ایــن اســت کــه ازدواج ما را اتفاق خوبی
میدانند. ایــن را هم در نظر بگیرید کــه ما تازه اول راهیم. من دوستانی
را میبینم کــه بعد از 20 سال زندگی مشترک از هم جدا شدهاند.
فولادوند: رامبد در هــمــه حال سعی میکند رعایت مرا بکند و من هم تــا جایی کــه امکان داشته باشد رعایت حال او را میکنم [میخندد]؛ امــا اگــر بخواهم جدی بگویم رامبد نیمه گمشده زندگی من بود کــه بــه او رسیدم.
در منزل عصبانی هم میشوید؟
شکرآبی: در منزل… .
بگذارید خانم فولادوند بگوید.
فولادوند: هیچ وقت ندیدهام کــه رامبد خیلی عصبانی بشود. من دیر عصبانی می شوم امــا اگــر بشوم خیلی بد عصبانی میشوم.
منتقد کارهای یکدیگر هم هستید؟
فولادوند: بله بسیار.
شکرآبی: زندگی حرفهای ما از زندگی شخصیمان تفکیک شده است. در انتخاب کارهایمان از یکدیگر راهنمایی میگیریم و زور و اجبار در زندگیمان معنایی ندارد کــه اگــر من شریک زندگی توام بــایــد ایــن کار را انــجـام دهی و یــا من دلم نمیخواهد کــه چنین و چنان کنی… هیچ وقت بــه ایــن شکل نبوده است. ما در هــمــه چیز شریک زندگی هم هستیم و ایــن شریک بودن شناخت ما را نسبت بــه هم بیشتر میکند.
پس تعریف شما از زندگی مشترک هم همین است.
شکرآبی: بله. البته من بــه آرامش بعد از ازدواج هم خیلی اعتقاد دارم.
خیلیها بــه من گـفـتـنـد کــه شیطنتهایت کم شده است. در حال حاضر
آرامتر قدم برمیدارم تــا قبل از ازدواج کــه بــه سرعت روی پنجه راه
میرفتم. پــس از ازدواج دیگر سر بــه هوا نیستم.
فولادوند: من فکر میکنم اتفاق خوبی کــه بعد از ازدواج برایم افتاده ایــن اســت کــه قبلا هــر کاری کــه دوست داشتیم انــجـام میدادیم؛ امــا الان اول فکر میکنیم بعد مشورت و بعد آن کاری را کــه دوست داریم انــجـام میدهیم؛ بــا ایــن تفاوت کــه تفکری در پــس ایــن کار نهفته است. رامبد هم همیشه ارزیابی و تجربههای خودش را از کاری بــه من میگوید؛ امــا در نهایت تشخیص آخر بــا خود من است.
شکرآبی: بــه خاطر خیلی از مسائل. آب و هوای معتدل؛ عدم ترافیک؛ بهار زیبا؛ پاییز و زمستان بسیار خوب و… ما اهل شمال نیستیم؛ امــا مردم آنجا نــیــز ما را بهخوبی پذیرفتهاند. از مزیتهای دیگر ایــن شهر مسیر بسیار نزدیک آن بــه تهران است.
فیلم هایی کــه حدیث فولادوند در آنها بــه ایفای نقش پرداخته است
فیلم سینمایی
سال | فیلم سینمایی | کارگردان |
۱۳۸۹ | داماد خجالتی | آرش معیریان |
۱۳۸۹ | دزدان خیابان جردن | وحید اسلامی |
۱۳۸۸ | افراطیها (فیلم) | جهانگیر جهانگیری |
۱۳۸۶ | چشمک (فیلم) | جهانگیر جهانگیری |
۱۳۸۶ | شب حورا | شهاب ملت خواه |
۱۳۸۵ | کلاهی بــرای باران | مسعود نوابی |
۱۳۸۴ | گاهی واقعی | رامین لباسچی |
۱۳۸۴ | هدف اصلی | قدرتالله صلحمیرزایی |
۱۳۸۳ | شاخه گلی بــرای عروس | قدرتالله صلحمیرزایی |
۱۳۸۲ | آقا (فیلم) | امید بهکار |
۱۳۸۲ | تب (فیلم) | رضا کریمی |
۱۳۸۲ | فریاد در شب | کریم رجبی |
۱۳۸۲ | کما (فیلم) | آرش معیریان |
۱۳۸۱ | رز زرد (فیلم) | داریوش فرهنگ |
۱۳۸۰ | هم کلاس (فیلم ۱۳۸۰) | سعید خورشیدیان |
۱۳۸۰ | غزل (فیلم ۱۳۸۰) | محمدرضا زهتابی |
۱۳۷۹ | مسافر ری | سید داود میرباقری |
۱۳۷۹ | مارال (فیلم) | مهدی صباغزاده |
۱۳۷۸ | دستهای آلوده (فیلم) | سیروس الوند |
مجموعه تلویزیونی
سال | مجموعه تلویزیونی | کارگردان |
۱۳۹۲ | معمای شاه | محمدرضا ورزی |
۱۳۸۵ | مختارنامه (مجموعه تلویزیونی) | داوود میرباقری |
۱۳۸۴ | گارد ساحلی (مجموعه تلویزیونی) | محسن شاهمحمدی |
۱۳۸۳ | شب عقرب | مسعود آب پرور |
۱۳۸۱ | معصومیت از دست رفته | داوود میرباقری |
۱۳۸۰ | گمگشته | رامبد جوان |
۱۳۸۰ | دیوار شیشهای | |
۱۳۷۸ | سالهای خاکستری |
تله فیلم
سال | تله فیلم | کارگردان |
۱۳۹۱ | بازی سرنوشت | سعید عباسی |
۱۳۹۰ | پسر آسمانی | رضا قهرمانی |
۱۳۸۹ | تصادف ممنوع | حجت ذیجودی |
۱۳۸۸ | خاطره | مهدی برقعی |
۱۳۸۸ | انتظار | حامد غلامی |
۱۳۸۸ | شمارش معکوس | محسن ربیعی |
۱۳۸۸ | راه | احمد رضائیان |
۱۳۸۸ | کارد و پنیر | محمود معظمی |
۱۳۸۸ | ماهرخ | حمیدرضا حافظی |
۱۳۸۸ | غریبهای در شهر | جهانگیر جهانگیری |
۱۳۸۷ | ساعت سوخته | مجتبی اسدیپور |
۱۳۸۶ | بوی گندم | |
۱۳۸۶ | حنابندان | قدرتالله صلحمیرزایی |
۱۳۸۶ | میراث (فیلم ۱۳۸۶) | حسین زینعلی |
۱۳۸۶ | بازگشت | علی غفاری |
۱۳۸۶ | بنبست | رضا شالچی |
۱۳۸۶ | جستجو | علی درخشی |
۱۳۸۶ | گوشه نشینان | سیروس مقدم |
۱۳۸۵ | عطر نفت | علی بیابانی |
۱۳۸۵ | سایههای سرد | مرتضی افضلی |
۱۳۸۵ | بوی گل سربی | مهدی علمینیا |
۱۳۸۵ | مسلخ عشق | محمد نصیری |
۱۳۸۴ | عروس کوهستان | یوسف سیدمهدوی |
۱۳۸۰ | ستاره خاموش | محسن شاه محمدی |