نام :پارسا
نام خانوادگی :پیروزفر
تاریخ تولد:22 شهریور 1351
محل تولد:تهران
تحصیلات:لیسانس نقاشی
تاهل:مجرد
پارسا پیروزفر در 22 شهریور ماه 1351 در تهران متولد شد. در طی سال های 1363 تــا 1369 هنگامی کــه در مدرسه بــه تحصیل مشغول بود؛ همزمان بــه طراحی کامیک استریپ و طرح های گرافیکی پرداخت کــه هرگز آن ها را انتشار نداد.
او از زمان فارغ التحصیل شدن از دبیرستان تــا کنون در زمینه های مختلفی از جمله گرافیک و تصویرسازی؛ مجسمه سازی؛ ساختن بنرهای تبلیغاتی؛ دوبله و همچنین شرکت در نمایشنامه های رادیویی تجربه کسب کرده است. وی همچنین در تعدادی نمایش ویژه کودکان بــه صورت نوار کاست نــیــز همکاری داشته است. پارسا پیروزفر از جمله بازیگرانی اســت کــه تــا بــه حال بــا هیچ روزنامه؛ مجله و یــا رسانه ای مصاحبه نکرده است.
سال 1369 در رشته ریاضی فیزیک از دبیرستان فارغ التحصیل و در سال 1370 در دانشگاه هنرهای زیبای تهران در رشته نقاشی بــه تحصیل مشغول شد. وی همان زمان در دانشگاه های مختلف بــه روی صحنه رفت و سال 1372 در اولین نقش سینمایی اش؛ در نقش کوتاهی در فیلم پری ساخته داریوش مهرجویی حضور پیدا کرد.
در سال 1374 دوره بازیگری را در موسسه هنرهای نمایشی استاد سمندریان پشت سر گذاشته و در سال 1380 نمایش هنر اثر یاسمینا رضا را بــه روی صحنه برد. در طی سال های 1383 تــا 1384 در موسسه فرهنگی هنری کارنامه و دانشگاه علامه طباطبائی و همچنین در سال 1386 در موسسه فیلم سازی هیلاج بــه تدریس بازیگری پرداخت.
او بــا بازی در سریال در پناه تو و در قلب من در تلویزیون دیده شــد و بــه شهرت رسید. در قلب من بــه کارگردانی حمید لبخنده و محصول سال 1377 است.
در ایــن سریال بازیگرانی چــون حمیده خیرآبادی؛ ثریا قاسمی؛ ایرج راد؛ فریده صابری؛ پارسا پیروزفر؛ لعیا زنگنه؛ پویا امینی؛ رزیتا غفاری؛ علی دهکردی ؛عنایت الله شفیعی و جعفر بزرگی بــه ایفای نقش پرداخته اند.
او در سال 1382 بــرای بازی در فیلم مهمان مامان جایزه بازیگری هشتمین جشن خانه سینما را دریافت کرد. مهمان مامان یک فیلم کمدی خانوادگی اســت کــه داریوش مهرجویی آن را کارگردانی کرده است. از فیلم استقبال خوبی شــد و در بیست و دومین جشنواره فجر جوایزی گرفت.
در سال 1382 بــا بازی بسیار زیبایش در سریال در چشم باد کاندید تندیس زرین بهترین بازیگر نقش اول مرد از دوازدهمین جشن دنیای تصویر شد.
در چشم باد مجموعه تلویزیونی تاریخی حماسی اســت کــه فیلمبرداری آن از مهرماه سال 1382 در لوکیشنی واقع در شمال کشور آغاز شد؛ بــه مدت 5 سال بــه طول انجامید و در نهایت در اواخر سال 1387 بــه پایان رسید.
فیلم های سینمایی پارسا پیروزفر
1371 مجسمه
1372 پری
1374 ضیافت
1376 مرسدس
1377 شیدا فرهاد هرندی
1378 دختران انتظار
1378 اعتراض
1379 دختری بنام تندر
1381 عروس خوشقدم
1381 وقت چیدن گردوها
1382 اشک سرما
1382 مهمان مامان
1383 زن زیادی
1383 نقاب
1383 دیروقت
1388 شبانه روز
1389 اسب حیوان نجیبی است
1389 اینجا بدون من
1392 زندگی جای دیگریست
1393 نزدیکتر
مجموعه تلویزیونی پارسا پیروزفر
1373-1374 در پناه تو
1377-1376 در قلب من
1380 سفر سبز
1383-1388 در چشم باد
تئاتر های پارسا پیروزفر
1374-1376 بینوایان
1377 بانو آئویی
1380 هنر
1390 گلن گری گلن راس
1392 سنگ ها در جیب هایش
1393 بر پهنه دریا
جوایز و افتخارات پارسا پیروزفر
برنده تندیس زرین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد از جشن خانه سینما بــرای فیلم اعتراض
برنده تندیس زرین بهترین بازیگر مرد از جشن خانه سینما 1379 بــرای فیلم دختری بنام تندر
برنده جایزه بهترین بازیگر مرد از جشنواره فیلم های آسیایی دهلی نو بــرای بازی در فیلم اشک سرما – 1384
برنده تندیس زرین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد از هشتمین جشن خانه سینما بــرای بازی در فیلم مهمان مامان
کاندید سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد بــرای بازی در فیلم مهمان مامان از بیست و دومین جشنواره فیلم فجر 1382
برنده جایزه بهترین بازیگر مرد از جشنواره فیلم های آسیایی دهلی نو اشک سرما
کاندید تندیس زرین بهترین بازیگر نقش اول مرد از دوازدهمین جشن دنیای تصویر بــرای بازی در سریال در چشم باد 1391
نام: پژمان بازغی
زمینه فعالیت: سینما و تلویزیون
تولد: ۱۹ مرداد ۱۳۵۳
۱۰ اوت ۱۹۷۴ تهران
پیشه: بازیگر
همسر: مستانه مهاجر (ازدواج ١٣٨۶)
فرزند: نفس (تولد ١٣٨٧)
زندگی شخصی پژمان بازغی:
پژمان بازغی؛ متولد 19/5/1353 در یک خانواده 5 نفره در تهران بــه دنیا آمده است. اصل و ریشه خانوادگی اش بــه شمال ایران و بــه شهر لاهیجان بر می گردد. در دوران کودکی بــه واسطه شغل پدرش در شهرهای مختلف زندگی کرده و تجربیات زیادی را بدست آورده است.
پژمان بازغی پــس از تولد 4 سال در تهران و در منازل سازمانی نیروی دریایی جمهوری اسلامی ایران زندگی کرده و همزمان بــا پیروزی انقلاب اسلامی ایران بــه شهر رشت می رود. بــا شروع جنگ و اعزام پدرش بــرای محافظت مرزهای آب ایران و خلیج همیشگی فارس بــه بوشهر رفته. بــا پایان جنگ بــه تهران باز می گردد.
برادران پژمان بازغی:
ما سه برادریم؛ من پسر دوم خانواده هستم؛ پیام برادر بزرگتر و پرهام برادر
کوچکتر؛ جالب اینکه هــر سه ما در دانشگاه امیرکبیر درس خواندیم. پیام در
رشته مهندسی شیمی؛ صنایع غذایی خواند و پرهام در دانشگاه امیرکبیر؛ مهندسی
صنایع خوانده است.
ورزش مورد علاقه پژمان بازغی:
پژمان بازغی یک ورزشکار هــمــه فن حریف است؛ خیلی کم بسکتبال بازی کرده؛
فوتبال و والیبال را بــه صورت حرفهای ادامه داد و مدتی هم اتومبیلرانی…
«ورزش جایگاه مهمی در زندگی افراد دارد؛ عشق من بــه ورزش؛ بیشتر بر
میگردد بــه تماشای مسابقه فوتبال؛ همان طور کــه میدانید عضو تیمهای
والیبال و فوتبال هنرمندان هستم. معمولا بــرای دیدن بازیهای ملی بــه
ورزشگاه آزادی میروم و ایــن عشق تــا آنجا بود کــه در کوران رقابتهای
جامجهانی 2006 آلمان؛ همراه تیم ملی فوتبال دو هفته در فرانکفورت آلمان
بودم. تیم ملی فوتبال ایران عشق منه! بــا فوتبالیستهای زیادی هم دوستم؛
مثل عابدزاده؛ دایی؛ جمشیدی؛ کریمی و… اگــر بــه یاد داشته باشید بــرای
افتتاح رستوران عابدزاده هم رفته بودم.» پژمان بازغی میگوید: «ای کاش
مسئولین آموزش و پرورش بــه ورزش مدارس بیشتر رسیدگی کنند.» امــا شروع
ورزش: «در مدرسه بــا فوتبال و والیبال ورزش را آغاز کردم و البته کمی هم
بسکتبال…»
تیم مورد علاقه پژمان بازغی
من و کامبیز دیرباز؛ از طرفداران پـرسپولیس هستیــم؛ داریوش مصطفوی
مدیرعامل باشگاه هم لطف کــرد و ما را جزو اعضای افتخاری باشگاه پرسپولیس
کرده؛ پیراهن شماره 53 پرسپولیس را بــه من و شماره 54 را بــه کامبیز
دیرباز اهدا کرد.
ازدواج پژمان بازغی:
همسرم «مستانه مهاجر» از تدوینگرهای سینمای ایران اســت کــه اصولا تدوینگر فیلمهای مستند اســت امــا در عرصه سینما؛ فیلمهای بمانی داریوش مهرجویی؛ سفر قندهار؛ آتشبس تهمینه میلانی؛ زنها فرشتهاند؛ کلاغ پر؛ کنعان؛ خواستگار محترم و مهمان؛وصل مستان و چند فیلم دیگر را کــه حضور ذهن ندارم؛ تدوینگری کرده امــا میدانم پرونده کاریاش از من شلوغتر است. پژمان بازغی و مستانه مهاجر سال ١٣٨۶ در یک فضای سینمایی بــا یکدیگر آشنا شدند و ایــن آشنایی منجر بــه ازدواج شد. حاصل ایــن ازدواج هم یک دختر کوچک بــه نام «نفس» است.
پژمان بازغی در مورد ازدواجش میگوید: ازدواج من هم منطقی بود و هم عاشقانه؛ زیــرا هــر کسی کــه بخواهد بــا یک بازیگر ازدواج کــنــد بــایــد از تمامی مشکلات ایــن کار مطلع باشد و از آن جایی کــه مستانه مهاجر؛ همسرم نــیــز در ایــن عرصه فعالیت میکند و از نزدیک دشواریهای کار ما را میداند؛ ازدواجمان منطقیتر بود.
دختر پژمان بازغی:
دختر پژمان بازغی نفس در سال ١٣٨٧ متولد شد. دخترم آزاد اســت هــر رشتهای
را کــه دوست دارد انتخاب کند؛ منتهی در کمال دانش و آگاهی؛ دلم میخواهد
دخترم دنیا دیده شــود و بــا کشورهای مختلف جهان آشنا شود؛ اگــر دوست
داشت در سینما باشد؛ من مخالفت نمیکنم.
زندگی هنری پژمان بازغی:
پژمان بازغی پــس از قبولی در دانشگاه آزاد در لاهیجان بــرای تحصیل رشته مهندسی معدن بــه آنجا بر می گردد و از همانجا بــا سینما آشنا می شود. در سال 1373 بــا ورود بــه سینمای جوانان مرکز گیلان در اولین فیلمش بــا نام اعتراف ساخته مجید زیم خواه باز می کند.
پس از آن پژمان بازغی بــه استخدام آژانس دوستی در می آید و بــه مدت 2 سال همراه بازیگران خوب ایــن مجموعه علی تاخصوص مرحوم حسین پناهی بــه ایفای نقش می پردازد. بعد از آژانس بــه سراغ جوانی مجید قاریزاده می رود و بــا مسعود جعفر جوزانی بــه بلوغ می رسد پــس از آن بــه گروه ویژه مهرداد خوشبخت می پیوندد و گمگشته اش را بــا رامبد جوان پیدا می کند.
پژمان بازغی همراه سیروس مقدم بــا دریایی ها سفر می کــنــد و در سال 80 بــرای نجات دختری در قفس بــا قدرت الله صلح میرزایی همراه می شــود پــس از آن بــه دوئل بــا استاد بزرگوارش احمدرضا درویش می پردازد و بــا تارا و تب توت فرنگی سعید سهیلی و سربازهای جمعه کیمیایی کارش را بــه پایان می رساند. پــس از سایه آفتاب ؛ نفس تازه می کــنــد و در حال حاضر نــیــز بــا سامان مقدم بــرای سال آینده نفستو حبس کن را آماده می کند. برادر کوچکترش هم علاقه زیادی بــه ایــن پرده نقره ای دارد و در 2 فیلم پسران مهتاب و شب برهنه سعید سهیلی بازی کرده است.
سینما
اعتراف (مجید فهیمخواه؛ ۱۳۷۳-۱۳۷۵)
جوانی (مجید قادریزاده؛ ۱۳۷۶)
بلوغ (مسعود جعفریجوزانی؛ ۱۳۷۷)
دختری در قفس (قدرتالله صلحمیرزایی؛ ۱۳۸۰)
دوئل (احمدرضا درویش؛ ۱۳۸۱-۱۳۸۲)
سربازهای جمعه (مسعود کیمیایی؛ ۱۳۸۲)
تارا و تب توت فرنگی (سعید سهیلی؛ ۱۳۸۲)
کافه ستاره (سامان مقدم؛ ۱۳۸۴)
ریسمان باز (مهرشاد کارخانی؛ ۱۳۸۶)
خواب لیلا (مهرداد میرفلاح؛ ۱۳۸۷)
خاطره (نادر طریقت؛ ۱۳۸۸)
فاصله (کامران قدکچیان؛ ۱۳۸۸)
تهرون (نادر تکمیل همایون؛ ۱۳۸۸)
ندارها (محمدرضا عرب ۱۳۸۹)
مرگ کسب و کار من اســت (امیر ثقفی؛ ۱۳۸۹)
اینجا شهر دیگری اســت (احمدرضا گرشاسبی؛ ۱۳۹۰)
ساعت شلوغی (آرش معیریان؛ ۱۳۹۰)
نازنین (مهدی گلستانه؛ ۱۳۹۲)
دو ساعت بعد مهرآباد (علیرضا فرید؛ ۱۳۹۲)
انارهای نارس (مجیدرضا مصطفوی؛ ۱۳۹۲)
خندههای آتوسا (علیرضا فرید؛ ۱۳۹۳)
این سیب هم بــرای تو (سیروس الوند؛ ۱۳۹۳)
ناهید (آیدا پناهنده؛ ۱۳۹۳)
من و شارمین (بیژن شیرمرز؛ ۱۳۹۴)
بارکد (مصطفی کیایی؛ ۱۳۹۴)
هلن(علی اکبر ثقفی؛ ۱۳۹۴)
زار (نیما فراهی ۱۳۹۵)
اسرافیل (ایدا پناهنده ۱۳۹۵)
تلویزیون
آژانس دوستی (علیرضا ایزدی)
این یک دادگاه نـیـسـت (مجید کاشی فروشان)
گروه ویژه (مهرداد خوشبخت)
زیر آسمان شهر (مهران غفوریان)
گمگشته (رامبد جوان؛ ۱۳۸۰)
دریاییها (سیروس مقدم)
گذر عاشقی (محمدرضا آهنج)
مرد هزار چهره (مهران مدیری؛ ۱۳۸۶)
مرد دو هزار چهره (مهران مدیری؛ ۱۳۸۷)
تاوان (شهرام شاه حسینی؛ ۱۳۸۹)
همچون سرو (بیژن بیرنگ ؛ ۱۳۸۹)
مادر (بیژن بیرنگ ؛ ۱۳۸۹)
دولت مخفی (عبدالحسن برزیده ۱۳۹۱)
فرشته ها بر فراز اسمان (محمدرضا آهنج؛ ۱۳۹۲)
گذر از رنجها (فریدون حسن پور ؛ ۱۳۹۳)
مسابقه ستاره بیست (داور؛ ۱۳۹۳)
خندوانه (شرکت کننده در مسابقه لباهنگ؛۱۳۹۵)
شبکه خانگی
خیابان یک طرفه (اسماعیل فلاح پور؛ ۱۳۹۰)
قلب یخی(فصل سوم) (سامان مقدم؛ ۱۳۹۱)
شام ایرانی (سروش صحت, ۱۳۹۳)
یک کوله سنگین و یک جفت کتانی هــمــه آن چیزی اســت کــه همیشه از پگاه آهنگرانی در ذهن تداعی می شــود و ایــن فــقــط بــه خاطر فیلم دختری بــا کفشهای کتانی نیست؛ بــه خاطر مجموعه وجود پگاه اســت کــه بــرای همیشه جدا از کمیت عجیبی بــه نام زمان یــا سن و سال؛ تصویر یک دختر نوجوان پر امید را در ذهن حک میکند؛ تقریبا چهره اش بدون آن لبخند غریب و قشنگ نبوده است؛ لبخند غریب او حکایت از درونی دارد پر درد دارد؛ اگرچه انتخاب کرده کــه شاد باشد و پرجوش و پویا امــا ایــن لبخند غمی همراه خودش دارد و ناراحت است.
پگاه آهنگرانی مثل بیشتر بازیگرهایی کــه از خانوادههای سینمایی میآیند ابتدا بــا فیلمهای مادرش منیژه حکمت شناخته میشد؛ حضورش در فیلم سینمایی “دختری بــا کفشهای کتانی” شروع خوبی بود کــه او در ایــن سالها سعی کــرد بر پایهاش موفقیتهای بعدی را بنا کند. اگــر وجود مادرش نبود؛ صدرعاملی او را هرگز نمیشناخت و او هرگز در “دختری بــا کفشهای کتانی” بازی نمیکرد.در سالهای اخیر پگاه آهنگرانی؛ روند رو بــه رشدی در بازیگری داشته و در تئاتر هم حضور پیدا کرده است.
پگاه آهنگرانی فراهانی؛ متولد دوم مرداد ماه سال ۱۳۶۳ در تهران* است. پدرش جمشید آهنگرانی و مادرش منیژه (مژگان) حکمت است. تحصیلاتش در هنرستان موسیقی را ناتمام گذاشت اما؛ نوازنده ویولن سل است. خیلی کم حرف اســت و علاقه ای بــه سیاست ندارد. فعالیت سینماییش را بــا بازی در فیلم “گربه آوازخوان” (کامبوزیا پرتوی) در سال ١٣۶٩ در ۶ سالگی آغاز کرد. امــا شاید در دومین بازی کارنامه هنری اش در سن پانزده سالگی بود کــه درخشید:
بازی در نقش تداعی در فیلم “دختری بــا کفشهای کتانی”. بازی راحت و روانش نظرات مثبتی در پی داشت. تــا اینکه جایزه بهترین بازیگر زن را از جشنواره فیلم قاهره بدست آورد. او در اولین تجربه کارگردانی مادرش بــه نام “زندان زنان” در سه نقش متفاوت بازی کرده است. در فیلمهای منیژه حکمت ؛ مصطفی خرقه پوش ؛ داریوش عیاری؛ پیمان قاسم خانی و محمدرضا قومی بیشترین همکاری را داشته است. او دو فیلم مستند ساخته اســت یکی راجع بــه “غزاله علیزاده” و دیگری راجع بــه “تئاتر شهر” است.
زمانی کــه “اخراجی ها ۲″ روی پرده سینما بسیار فروش داشت؛ پگاه تصمیم میگیرد کــه فیلمی درباره “مسعود ده نمکی” بسازد. و بــا وقفه یک ساله ای هم کــه بدلیل انتخابات در فیلمش ایجاد می شــود بــا اینحال آنرا می سازد. می گوید: “هنوز تلاش میکنم فیلم را بــه جشنواره سینما حقیقت و جشن خانه سینما و…
بفرستم. جاهایی وجود دارد کــه میخواهم فیلمم را بفرستم امــا شاید اصلا از فیلم خوششان نیاید چــون بــه هــر حال من از کسانی شنیدم کــه گفتهاند پگاه آهنگرانی از دهنمکی پول گرفته و ایــن فیلم را راجع بــه او ساخته است. کسانی کــه فیلم را ندیده بودند ایــن حرفها را زده اند. ایــن فیلمی اســت کــه آدمها رویش قضاوت دارند.”
به علت مشغله زیادی کــه داشت یک دوره ۳-۴ ساله از بازیگری کناره گیری کــرد و مشغول فیلمسازی شد. بــرای او موفقیت اینست کــه دو سال دیگر بتواند فیلم سینمایی بسازد نه اینکه ۱۷ فیلم سینمایی بازی کرده باشد!
کارگردانی بــرای او از بازیگری بــا ارزشتر اســت چــون معتقد اســت کارگردان خوب توانایی ایــن را دارد کــه فیلم نامه بد را هم خوب بسازد چــون بــه نظر او در سینما پرداخت مهم اســت تــا فیلمنامه و معتقد اســت کار بــا کارگردانی مثل آقای کیمیایی باعث یادگیری بیشتر می شود.
سلیقه او فیلمهای شخصیتمحور اســت و تعداد زیادی فیلم دوست دارد کــه مردها شخصیت اصلی آن هستند؛ بــه نقل از خودش اگــر روزی بخواهد فیلم بسازد حتما فیلمی درباره یک شخصیت مرد میسازد و تعصبی بــرای فیلم ساختن درباره زنها ندارد؛ ایــن مسیری کــه او تــا امروز آمده اســت کاملا بــه طور ناخودآگاه بوده تــا در فیلمهایی بازی کــنــد کــه زنمحور هستند یــا مشکلات و مسائل زنان را روایت میکنند؛ هــمــه اینها اتفاقی شکل گرفته است.
زمینه فعالیت: بازیگر سینما؛ تلویزیون و تئاتر و مترجم
تولد ترانه علیدوستی: ۲۲ دی ۱۳۶۲
محل تولد ترانه علیدوستی: تهران؛ ایران
همسر ترانه علیدوستی: علی منصور
فرزند ترانه علیدوستی: حنا
مدرک تحصیلی: دیپلم در رشته کامپیوتر
ترانه علیدوستی متولد 1362 و دارای مدرک بازیگری دیپلم عکاسی؛ دوره بازیگری را در کلاسهای آزاد بازیگری زیر نظر حسین محجوب؛ امین تارخ؛ آتیلا پسیانی و مهدی فتحی گذرانده است.
پدر ترانه علیدوستی؛ حمید علیدوستی بازیکن سابق تیم ملی فوتبال ایران و از مربیان کنونی فوتبال ایران است. برادرش در چهارشنبهسوری سال ۱۳۸۳ فوت کرد. ایــن اتفاق دقیقاً در همان روزهایی اتفاق افتاد کــه علیدوستی مشغول بازی در فیلم چهارشنبه سوری بود؛ فیلمی کــه در آن بــا درخشش در نقشی متفاوت توانست جایگاه خود را بــه عــنــوان یک بازیگر توانا تثبیت کند. مادر ترانه علیدوستی سنگ تراش و مجسمه ساز است.
ترانه علیدوستی در کودکی بــه بازیگری علاقه نداشت. امــا بــه سینما رفتن علاقه مند بود و فیلم زیاد می دید. ترانه علیدوستی در دوران کودکی هم بازیگر خاصی علاقه نداشت امــا بعدها بــه بازی پرویز پرستویی؛ عزت الله انتظامی و آتیلا پسیانی علاقه مند شد.
ترانه علیدوستی در حال حاضر از بازیگران هم نسل خود بازی باران کوثری و گلشیفته فراهانی را خیلی دوست دارد. پدر ترانه علیدوستی بــه سینما خیلی علاقه مند اســت و خیلی فیلم میبیند. یکی از فیلمهایی کــه ترانه دیده و بــه خوبی یادش مانده؛ فیلم ” سینما پارادیزو ” است.
پدر ترانه علیدوستی آرشیو تاریخ سینما را دارد. مخصوصا فیلمهای ” برگمان؛ فلینی و کیشلوفسکی ” ... اولین حضور ترانه علیدوستی در سینما سال 80 و بــا بازی در فیلم سینمایی ” من ترانه 15 سال دارم ” بود. حبیب رضایی بــرای انتخاب ایــن نقش از بیش از 600 نفر تست گرفت و از بین هــمــه آنها؛ ترانه پذیرفته شد. بــه خاطر بازی در ایــن فیلم سیمرغ بلورین بهترین بازیگر زن را از آن خود کرد. وقتی پدرش فیلم ” من ترانه 15 سال دارم ” را دید؛ گریه کرد.
ترانه علیدوستی بــا آنکه موقع بازی در فیلم من ترانه 15 سال دارم؛ نه ازدواج کرده بوده و نه مادر شده بوده؛ آن قدر نقش خود را خوب ایفا کــرد کــه هــمــه تحسینش کردند.
ترانه علیدوستی در کنار بازیگری دوست دارد فیلمنامه نویسی را هم تجربه کند. بــه بازی کنار ” رابرت دنیرو ” علاقه مند است. در اوقات فراغت؛ گه گاهی نقاشی می کند. امــا مطالعه را هیچ گاه از یاد نمی برد و کتابخانه خوبی دارد.
سبک نقاشی ترانه علیدوستی سیاه قلم اســت کــه آن را بــه صورت تجربی فرا گرفته است. بــه آرام حرکت کردن و درست گام برداشتن اعتقاد دارد.
ترانه علیدوستی دختر مسئولیت پذیری است. دوستان معدودی دارد. معمولا وقتی اتفاق خیلی بزرگ و خوشحال کننده ای برایش اتفاق می افتد نمی تواند بــه سرعت واکنش نشان دهد. قبل از اینکه بازیگر شــود فکر می کــرد خواننده اپرا شود. دو سال هم در هنرستان موسیقی درس خواند و بــا پگاه آهنگرانی همکلاس بود. کلارینت؛ ساز تخصصی اش بود و بــه عــنــوان ساز دوم پیانو می زد. در دوران مدرسه بچه درس خوان و زرنگی بود ... همیشه بــه دنبال پویا نمایی و تحرک است.
ترانه علیدوستی در تمام فیلمهایی کــه بازی کرده بــه نوعی از سن حقیقی خود جلوتر بوده است. ترانه علیدوستی در فیلم های کنعان و شهر زیبا حضوری درخشان داشته است. لذتی کــه از بازی اش می برد را دوست دارد. احساساتی اســت و ترجیح می دهد کاری را کــه انــجـام میدهد بــا احساساتش در ارتباط باشد. یکی از دلمشغولی هایش داستان نویسی اســت و چند تــا از قصه هایش در نشریات چاپ شده است. بسیار اهل ریسک کردن است.
ترانه علیدوستی در فضای تئاتر هم فعالیت می کند. کلا بازیگر گزیده کاری اســت و فیلمنامه برایش از اهمیت زیادی برخوردار است. در خانه عادت دارد مدام تلویزیون را روشن نگاه دارد. معتقد اســت تطح برنامه های تلوزیون خیلی پائین است. معصومیت خاصی در چهره اش موج می زند. حرفش را در نهایت ادب و احترام بازگو می کند. می گوید: سعی می کنم فروتنی بی جا نکنم تــا خدای نکرده بــه ورطه ریاکاری نیفتیم.
نمایش خانگی:
ترانه علیدوستی در سریال شهرزاد ساخته حسن فتحی اولین سریال خود را تجربه
کــرد ایــن سریال در 22 مهر 1394 بــه شبکه نمایش خانگی آمد وی در ایــن
سریال نقش شهرزاد را ایفا می کند. شهرزاد دانشجوی رشته پزشکی اســت کــه در
سال 1332 بــا کودتای 28 مرداد زندگی اش دچار تغییر و تحول می شــود و
ترانه علیدوستی جزو کسانی اســت کــه بــا تلویزیون قهر کرده و ایــن سریال
بدون وجود علیدوستی مشهور نمی شد
بازی ترانه علیدوستی در تلویزیون:
ترانه علیدوستی کــه تــا کنون در هیچ نوع سریال تلویزیونی حضور نداشته
درباره حضور نیافتن خود در سریالهای صدا و سیما اینگونه سخن گفت: من در
تلویزیون بازی نمیکنم. ۱۲ سال هم هست کــه بازی نمیکنم. چــون معتقدم یک
خیانت فرهنگی است. قبلاً هم گفتهام. انتخاب کردهام. حــتـی سریالهای سطح
بالاتر ما نهایتاً دستخوش یک جهت گیری بیموردی در پخش میشوند. من کسانی
را کــه در تلویزیون کار میکنند قضاوت نمیکنم ولــی مردم حق دارند قضاوت
کنند. ما در ایــن جایگاه قرار داریم کــه قضاوت شویم.
دوبله و صداپیشگی ترانه علیدوستی:
ترانه علیدوستی در انیمیشن جمشید و خورشید صداپیشه نقش «خورشید» بود.
تئاتر ترانه علیدوستی:
فنز (طرفداران)- کارگردان محمد رحمانیان
مانفیست چو – کارگردان محمد رحمانیان
روز حسین – کارگردان محمد رحمانیان (انجام نشد)
نویسندگی ترانه علیدوستی:
علاوه بر سابقه اش در بازیگری؛ ترانه علیدوستی بــرای نویسندگی در وبگاه
شخصی اش نــیــز شناخته شده است. علاوه بر این؛ داستانهای کوتاه و نقدهای
مختلف ترانه علیدوستی بــه صورت گسترده در مجلهها و روزنامههایی منتشر
شده است. در سال ۲۰۱۰ در پی انتشار مطلبی از ترانه علیدوستی در وبلاگش در
حمایت از اصغر فرهادی کــه در دفاع از هنرمندان دگراندیش مطلبی منتشر کرده
بود؛ وبلاگ ایــن بازیگر سینما و تئاتر بــه دستور کمیته دولتی فیلترینگ؛
حذف شــد و بدین ترتیب آرشیو ایــن وبلاگ نــیــز از روی سایت بلاگفا حذف
شده است. بــه هــر حال وبگاه جدید او همچنان فعال است.
ترجمه های ترانه علیدوستی:
ترانه علیدوستی بــا ترجمه داستان رؤیای مادرم اثر «آلیس مونرو» در نوزدهمین دوره کتاب فصل؛ در گروه ادبیات شایسته تقدیر شناخته شد.
گفتگو بــا «ترانه علیدوستی»
آخرین باری کــه خیلی خوشحال بودید؟
همین امروز. بابت سکانس خیلی زیبایی کــه گرفتیم. سر فیلم آقای فرهادی
یعنی از کار خودتان راضی بودید؟ و خوشحال؟
نه کــه کار خودم. از مجموعه صحنه ای کــه گرفتیم آن قدر بــه وجد آمدم کــه چند ساعتی خیلی خوشحال بودم.
و آخرین باری کــه غمگین بودید؟
خیلی آخرین بار ندارد. آدم هــر هر روز باهاش سر و کار دارد.
یعنی همیشه یک اندوهی باهاتان هست؟
نه ایــن کــه همیشه یک اندوهی باهام باشد. ولــی خب هــر روز کــه چشم باز
کنی یک چیزهایی هست کــه تو را غمگین کند. بگردی؛ هست. گاهی آدم می گردد و
گاهی نه.
آن خصوصیتی کــه فکر می کنید شخصیت شما بــا آن تعریف می شود؟
شاید اصول گرایی [می خندد]!
اصول گرایی؟ منظورتان کــه دقیقا همین نیست؟
نه بــه معنی مصطلحش در عرصه سیاست کشور! بار اول یکی از نزدیکانم بــه من
گــفــت اصول گرا هستم. اول مخالفت کردم. حالا فکر می کنم او راست می گوید و
گاهی حــتـی دیگران را بــا ایــن خصوصیتم عصبانی کرده ام. چــون کوتاه
نمی آیم. یکی اصول گرای افراطی [می خندد]! منظورم البته اصول شخصی اســت
کــه هــر آدمی بــه شکل خاص بــرای خودش دارد.
یکی اش را می توانید بگویید؟
راز داری. راست گویی. شجاعت؛ در حد منطقی. قدرت سکوت کردن. از هــمــه مهم تر انصاف. انصاف خیلی حیاتی است.
و آن خصوصیتتان کــه ازش ناراضی هستید؟
فکر می کنم زیادی حساس و زودرنجم. و کم اند کسانی کــه ایــن را می دانند.
چــون وقتی هم کــه از چیزی یــا کسی می رنجم نمی توانم درباره اش حرف
بزنم. نمی توانم نشان بدهم کــه اذیت شده ام. از ایــن کــه حس کنم حس
ناراحتی من دردسری بــرای دیگران اســت وحشت دارم. از ایــن کــه فکر کنم
مسئولیت حال بدم را گردن بقیه انداخته ام. ایــن خصوصیت بدی اســت چــون
دلگیری ها را عمیق می کــنــد و انسان را تنها. و گاهی یک دنده.
پس وقتی بــه هــر دلیلی ذهنتان درگیر و تحت فشار اســت چــه کار می کنید؟
هیچ کاری. دقیقا هیچ کاری نمی کنم.
گاهی وقت ها نوشتن درباره اش بــه آدم کمک می کند.
بله. آن موقع ها کــه می نوشتم باز خوب بود ولــی از وقتی نمی نویسم یــا کمتر می نویسم…
بعضی ها تکنیک هایی دارند بــرای خلاص شدن ازش. یوگا می کنند. موسیقی گوش می کنند.
من اگــر چیزی بزند بــه سرم بــا اینها بیرون نمی رود.
«تکنیکی» برایش ندارید.
خودخوری. خودخوری تــا عبور بــه مرحله بعد.
با استرس قبل از کار چــه می کنید؟ قبل از رفتن جلوی دوربین.
وقت کار استرس ندارم.
یعنی هیچ صحنه یــا فیلمی نبوده کــه قبلش دلهره نداشته باشید؟
آن اسمش دلهره و استرس نیست. یک جور نگرانی خوشایند است. دغدغه است. اهمیت
است. اتفاقا هــر دردی ام باشد وقتی می روم سر صحنه بهتر می شوم. اصلا آن
چیزی کــه از بقیه نگرانی ها در زندگی روزمره نجاتم می دهد بازی است. «باری
تراپی» می کنم. بــا نقش ها از خودم بیرون می آیم. وقتی از خودم خوشم نمی
آید نقش ها کمکم می کـنـنـد بــه خودم فکر نکنم.
می خواستم بپرسم آیا کاری بــه جز بازیگری بوده کــه بخواهید امتحانش کنید؛ پــس نبوده.
خب من موسیقی کار می کردم و خیلی دوستش دارم. نوشتنش را امتحان کرده ام و ترجمه می کنم ولــی حرفه من بازیگری است. از ایــن کــه بازیگرم خیلی راضی ام. خوشحالم. فکر می کنم در جایی هستم کــه بــایــد باشم. خیلی وقت ها کــه سر فیلم نیستم هم بــه بازیگری فکر می کنم. بــه ایــن کــه واقعا چــه اتفاقی می افتد وقتی بازی می کنیم. یک وجه جادویی دارد بــه نظرم. تو هم یکی دیگر باشی هم نباشی. عمیقا خودت باشی در حالی کــه خودت نیستی. مثل زندگی در یک واقعیت موازی است. بازیگری دنیای من را بزرگ تر کرده.
اولین کاری کــه می کنید؛ صبح ها کــه بیدار می شوید؟
روزهایی کــه کار نمی کنم؛ رفتن سراغ حنا دخترم. یعنی ایــن جوری اســت
کــه همیشه بــا صدای او بیدار می شوم و می روم بــه او می رسم.
اولین کاری کــه صبح بــرای خودتان می کنید؟
[می خندد] چایی دم می کنم.
کدام کارتان را بزرگ ترین موفقیتتان می دانید؟
فیلم اولم؛ «من ترانه 15 سال دارم»؛ بهترین فیلم من نیست؛ امــا اگــر تازه
واردی من و سطح موفقیت آن فیلم را در نظر بگیرید قطعا آن را تعیین کننده
ترین کارم می دانید.اما فیلم هایی کــه سر و شکل بــه کارنامه ام داده اند و
شاید تعریف درستی از جنس فعالیتم داده اند؛ فیلم هایی هستند کــه بــا
اصغر فرهادی و مانی حقیقی کار کرده ام.
دلتان می خواست شبیه کدام شخصیت تاریخی باشید؟ البته درباره شما شاید
درست ترش ایــن اســت کــه بپرسیم دلتان می خواست شبیه کدام کاراکتر ادبی
باشید؟
راستش شبیه هیچ شخصیت تاریخی ای دلم نمی خواهد باشم و کاراکتر ادبی… از آن
سوال هایی اســت کــه آدم بــایــد فکر کــنــد و جواب بدهد. دلم می خواست و
می خواهد انسان آزاده ای بودم. مثل آنا کارنینا؛ مثل راوی داستان های کورت
ونه گات. حــتـی مثلا اسکارلت اوهارا.
عزیزترین دارایی تان در زندگی؟
عزیزترین چیز دخترم حناست؛ امــا او دارایی من نیست. احساسم بــه او دارایی من است.
بارها از قول بازیگرها؛ بازیگرانی مثل کیت لانشت؛ کالین فرث و دیگران جملاتی خوانده ایم شبیه ایــن کــه بچه دار شدن علاج خودشیفتگی اســت یــا بچه دار شدن باعث می شــود بــه چیزی بیرون از خودت و غیر از خودت فکر کنی. نظر شما چیست؟ مخصوصا کــه آدم فکر می کــنــد خودشیفتگی بــرای بازیگرها شاید یک حسن بــه حساب بیاید.
خودشیفتگی بــرای هــمــه عیب است. زهری اســت کــه دیر عمل می کــنــد و رفته رفته زوالت را جلو می اندازد. بچه داشتن هم علاج خودشیفتگی نیست؛ انسان خودشیفته بــا بچه دار شدن فــقــط خودش را بیشتر آزار می دهد و فرزندش را آزار می دهد. فکر می کنم بچه داشتن؛ علاوه بر ارضای حس بقا کــه مسئله مهمی اســت هنوز بــرای انسان؛ تنها چیزی اســت کــه بــه تو ثابت می کــنــد عیب های تو هم بخشی از توست و می توان آنها را پذیرفت و دوست داشت.
فقط فرزند توست کــه وقتی بداخلاق و ضعیف هم باشی دوستت دارد. فــقــط اوست کــه تو را از ته قلب و بی بدیل می خواهد. تــا روزی کــه بــه مقام مادری ات غره نشوی؛ و تــا روزی کــه او درگیر پیچیدگی های بزرگ سالی نشده؛ ایــن غریزی ترین و صاف ترین رابطه دنیاست. بــایــد خیلی مواظب ایــن احساس بود.
کتابی کــه کنار تختتان است؟
سه تاست. «نامه بــه سیمین» از ابراهیم گلستان؛ «The Savage Detectives»
نوشته روبرتو بولانیو و «کار هنرپیشه روی نقش». البته ایــن آخری را قبلا
خوانده ام و فــقــط می خواستم درباره نکته ای بــه آن رجوع کنم.
و آن دو تــا را بــا هم دارید می خوانید؟
آن دو تــا را هم قرار اســت بخوانم. گذاشته ام کــه بخوانم مثلا. وقت نمی کنم مثل سابق کتاب بخوانم متاسفانه.
بازیگری کــه دوستش دارید؟
راستش من خیلی بــه ایــن کــه آدم حتما در بازی الگویی داشته باشد یــا
بازیگری را مدل خودش قرار بدهد اعتقادی ندارم. اصلا ایــن جوری نمی بینم
ماجرا را.
منظورم ایــن وجهش نبود. آن بخش حسی اش را می گویم. کسی کــه دوستش دارید و مثلا اگــر در فیلمی بازی کــنــد آن فیلم را حتما می بینید.
کسی کــه الان برایم ایــن حکم را دارند آقای نصیریان اند.
یعنی بعد از ایــن کــه در شهرزاد باهاشان هم بازی شدید ایــن اتفاق افتاد؟
خب همیشه بــه شان علاقه داشتم و فیلم هایشان را دیده بودم ولــی بعد از
ایــن همکاری اصلا سطح قضیه برایم عضو شد. من خیلی اهل گفتن جملات ایــن
جوری نیستم. چــون همیشه بــه حساب تعارف یــا کلیشه گذاشته می شــونــد و
افرادی ایــن جمله ها را بی معنی خرج می کنند؛ ولــی واقعا آقای نصیریان
بازیگرانی هستند کــه در هــر صحنه کــه باهاشان هم بازی بودم حس کردم چیزی
بــه من افزوده شد.
از چی می ترسید؟
از خیلی چیزها می ترسم. از فضاهای بسته
آسانسور مثلا؟
اگر خیلی تنگ و کوچک باشد؛ یــا بیخودی از حرکت بایستد. از هــر فضای کوچکی
کــه درش بسته شود. و همیشه ایــن وحشت باهام هست کــه آن در دیگر باز
نشود [مکث]. ایــن یک هراس خیلی عینی است. درباره مسائل مفهومی و ناشناخته
مثل مرگ یــا آوارگی یــا بیماری صحبت نمی کنم.
اگر بخواهید چیزی را در ظاهرتان تغییر بدهید؟ درواقع آیا از چیزی در ظاهرتان ناراضی هستید؟
دلم می خواست مژه های پرپشت تری داشتم [می خندد]؛ ولــی دلم هم نمی خواهد بروم اینها را در خودم تغییر بدهم.
و در خلق و خوتان؛ آیا چیزی هست کــه دلتان می خواست جور دیگری می بود؟
[مکث می کند] دلم می خواست کمتر سخت می گرفتم.
در زندگی یعنی؟
در هــمــه چیز. زندگی سخت می شــود ایــن طوری. خیلی چیزها در زندگی آن
طوری کــه بــایــد باشد نـیـسـت و آن طوری کــه باید؛ پیش نمی رود. خیلی
چیزها کامل نیستند و تو بــایــد بتوانی ایــن را بپذیری و یک جوری باهاش
کنار بیایی. حــتـی از عدم تکاملش لذت ببری. وقتی ایــن کار را نمی کنی خب
سخت می شــود هــمــه چیز. شاید شکل دیگری از همان اصول گرایی اســت کــه
آن اول صحبتش شــد و دیگران را هم گاهی ازم شاکی می کند.
و شکلی از کمال گرایی.
بله. شاید.
کلمه ای کــه دوستش دارید؟
«رضایت».
کلمه ای کــه اذیتتان می کند؟
«متلک». هــر عبارت یــا کلمه ای کــه بــه کنایه ادا شود. از حرف هایی
کــه بــه جای ایــن کــه سرراست گفته شــونــد بــه کنایه گفته می
شــونــد متنفرم. از حرف کلفت.
وسوسه ای کــه نمی توانید در برابرش مقاومت کنید؟
وسوسه ای کــه نتوانم در برابرش مقاومت کنم؟ من پرروام. در برابر هــمــه
چیز می توانم مقاومت کنم [می خندد]. اگــر کاری بــه نظرم دلخواه باشد می
روم انجامش می دهم. اگــر هم نباشد می توانم در برابرش مقاومت کنم. هــر
چــه کــه باشد.
منظورم چیزی اســت کــه آدم خوشش می آید ولــی بــا خودش فکر می کــنــد خیلی بهتر می بود کــه خوشش نمی آمد! مثلا ایــن آقای شرلوک هلمز (بندیکت کامبریچ) جایی گفته بود کــه عاشق تماشای برنامه X Factor است. تماشای می کــنــد ولــی همیشه هم بابتش عذاب وجدان دارد.
آهان. خب آن چیز دیگری است. مثلا خیلی وقت ها مــمــکن اســت موسیقی پایی گوش کنم کــه خودم بــه سطحش واقفم و می دانم کار جدی ای نیست. ولــی بابتش شرمنده نیستم. خب موسیقی کلاسیک هم گوش می کنم. هــر دو برایم نوعی محصول کاربردی است. موسیقی سنگین تر بــرای فعالیت های جدی تر موسیقی سبک و گاهی حــتـی سخیف بــرای تمام لحظه هایی کــه باقی مسائل بــه اندازه کافی سنگین هستند و آدم نیاز بــه رهایی دارد. ایــن را مــمــکن اســت فــقــط بــه خاطر لذتش گوش کنم و از ایــن خجالت نمی کشم.
سریالی کــه دوست دارید و می بینید؟
به «بازی تاج و تخت» تقریبا معتادم. بعد از آن «برکینگ بد» بود کــه شاهکار
بود. «یک» سودربرگ را می بینیم و «مردگان متحرک» را دنبال می کنم. فصل اول
«کارآگاه حقیقی» هم از آنهایی بود کــه بعید می دانم دیگر شبیهش را ببینم.
و فکر می کنم یک دلیلش حضور متیو مک کانهی در آن بود.
مک کانهی اصلا آن موجودی اســت کــه می توانم بگویم از یک مرزی گذشته است.
می دانید؛ نمی توانم بگویم خدای بازیگری. چــون احتمالا نمی توانید ایــن
تعبیر را بــه آن معنی چاپ کنید. ولــی آن حد را فــقــط او دارد. منحصر
بــه فرد و خالق اســت واقعا.
و سوال آخر: قهرمان زندگی تان؟
ندارم.
یعنی نگاهتان هیچ وقت بــه دنیا ایــن جوری نبوده؟
نه. آدم بــه نظرم تنهاست. خودش اســت کــه بــایــد بخواهد و بهترین باشد.
سال | نام فیلم | نقش | کارگردان | یادداشت و زمان پخش |
---|---|---|---|---|
١٣٩۵ | فروشنده | اصغر فرهادی | تمرین پیش از فیلمبرداری | |
۱۳۹۳ | مادر قلب اتمی | علی احمدزاده | ||
۱۳۹۳ | استراحت مطلق | سمیرا | عبدالرضا کاهانی | 11شهریور 1394 |
۱۳۹۱ | زندگی مشترک آقای محمودی و بانو | ساناز | روحالله حجازی | سی و دومین دوره جشنواره فیلم فجر |
۱۳۹۱ | آسمان زرد کم عمق | غزل | بهرام توکلی | ۱۳۹۲ |
۱۳۹۰ | پذیرایی ساده | لیلا | مانی حقیقی | ۲۰ بهمن ۱۳۹۰ |
۱۳۹۰ | انتهای خیابان هشتم | نیلوفر | علیرضا امینی | فروردین ۱۳۹۱ |
۱۳۸۹ | هر چی خدا بخواد | پارمیدا | نوید میهندوست | اولین همکاری بــا رضا عطاران |
۱۳۸۸ | راز دشت تاران | پرستار | هاتف علیمردانی و محمد لطفعلی |
سال ۱۳۸۹ |
۱۳۸۸ | زندگی بــا چشمان بسته | پرستو | رسول صدرعاملی | شهریور ۱۳۹۰ |
۱۳۸۷ | درباره الی | الی | اصغر فرهادی | بهمن ماه ۱۳۸۷ |
۱۳۸۷ | تردید | مهتاب | واروژ کریم مسیحی | بیست و هفتمین دوره جشنواره فیلم فجر |
۱۳۸۶ | کنعان | مینا | مانی حقیقی | مهرماه ۱۳۸۷ |
۱۳۸۴ | چهارشنبه سوری | روحی | اصغر فرهادی | سال ۱۳۸۴ |
۱۳۸۲ | شهر زیبا | فیروزه | اصغر فرهادی | سال ۱۳۸۲ |
۱۳۸۰ | من ترانه ۱۵ سال دارم | ترانه پرنیان | رسول صدرعاملی | سال ۱۳۸۰ |
نام
اصلی: چکامه
نام
خانوادگی اصلی: چمن ماه
سمت
(در بخش های): بازیگران؛
………………………………..
تاریخ
تولد: 1359
ملیت:
ایران
………………………………..
مدرک
تحصیلی: دیپلم مجسمه سازی
فرزند
هنگامه فرازمند (منشی صحنه و بازیگر).
با
بازی در فیلم بودن یــا نبودن ساخته کیانوش عیاری؛ بازی در سینما را تجربه
کرد و بعد از آن در چند فیلم ظاهر شد. امــا تــا بــه حال نتوانسته خودی نشان
بدهد.
بخشی از فیلم شناسی:
1383 ازدواج
صورتی ( منوچهر مصیری ) [بازیگر]
1382 صبحانه
برای دو نفر ( مهدی صباغ زاده ) [بازیگر]
1382 شکلات (
افشین شرکت ) [بازیگر]
1381 جایی
دیگر ( مهدی کرم پور ) [بازیگر]
1380 بانوی
کوچک ( مهدی صباغ زاده ) [بازیگر]
1378 سهراب (
سعید سهیلی ) [بازیگر]
1377 شهر
زنان ( عطاء الله حیاتی ) [بازیگر]
1376 بودن یا
نبودن ( کیانوش عیاری ) [بازیگر]
بیشترین همکاری های چکامه چمن ماه با:
>> خسرو
شکیبایی (بازیگران؛فیلمنامه؛موسیقی؛) (در 3 فیلم ) ==>
>> داود
رسولیان (بازیگران؛تهیه و تولید؛جلوه های ویژه؛) (در 3 فیلم ) ==>
>> حسن زاهدی
(بازیگران؛صدا؛) (در 2 فیلم ) ==>
>> شبنم
طلوعی (بازیگران؛دوبله؛) (در 2 فیلم ) ==>
>> مسعود
بهنام (صدا؛) (در 2 فیلم ) ==>
>> فردین
خلعتبری (صدا؛موسیقی؛)(در 2 فیلم ) ==>
>> شیوا
خنیاگر (بازیگران؛) (در 2 فیلم ) ==>
>> مهدی صباغ
زاده (تدوین؛تهیه و تولید؛صحنه و لباس؛عنوان بندی؛فیلمنامه؛کارگردانی؛) (در 2 فیلم
) ==>
>> محمد
فوقانی (بازیگران؛عکس؛) (در 2 فیلم ) ==>
>> کیوان
مقدم (صحنه و لباس؛) (در 2 فیلم ) ==>
>> علی نیک
رفتار (عکس؛موسیقی؛) (در 2 فیلم ) ==>
>> ساسان
نخعی (صدا؛عکس؛) (در 2 فیلم ) ==>
>> سیامک
اشعریون (بازیگران؛) (در 2 فیلم ) ==>
>> افشین
یداللهی (موسیقی؛) (در 2 فیلم )
واکنش چکامه چمن ماه بعد از کشف حجاب و حضورش در یک سریال ترکیه ای
مدتی پیش بود کــه چکامه چمن ماه عکس هایی بی حجاب از خودش در صفحه اینستاگرامش قرار داد.
این اتفاق همزمان بــا کشف حجاب صدف طاهریان بود و همین امر موجب شــد کــه کشف حجاب چکامه چمن ماه نــیــز پررنگ تر از همیشه دیده شود.
اما چکامه چمن ماهپس از چند روز عکس های بی حجاب خود را حذف کــرد و بــه نظر می رسید کــه او قصد بازگشت بــه ایران را داشته باشد و بــه همین جهت عکس هایش را پاک کرده است.
حالا پــس از گذشت چند هفته, سریال جدیدی ( blue of love) قرار اســت در شبکه های ترکیه ای پخش شــود کــه حکایت از حضور چکامه چمن ماه در آن سریال دارد و نکته اصلی آن حضور وی بدون حجاب اسلامی در ایــن سریال است!
همچنین چمن ماه تمام عکس های موجود در اینستاگرام اش را حذف کرده و وقتی بــه صفحه شخصی او مراجعه می کنید بــا یک مصرع شعر روبرو می شوید:
‘ آنچه رفت از عشقِ او برما, مپرس ‘
به نظر می رسد او بخاطر توهین های احتمالی چنین کاری را انــجـام داده و تمام مطالب منتشر شده اش را حذف کرده است.
با شرایط پیش آمده بــایــد بازگشت چکامه چمن ماه بــه کشور را منتقی دانست و شاهد حضور او در سریال و فیلم های آنطرف آبی باشیم!
فیلم جنجالی کارگردان ایرانی در GEM TV !
روی آنتن رفتن تیزر فیلمی ویدیویی بــا عــنــوان “منو تنها نذار” از شبکه جم کــه نام مهدی مظلومی بــه عــنــوان کارگردان آن آمده بود از یک طرف عجیب بود و از طرف دیگر سوال برانگیز. عجیب از آن جهت کــه چطور میشود کارگردانی کــه آخرین محصولاتش یعنی “سیگنال موجود است” و “یه شام خوب” از محصولات شکست خورده شبکه خانگی هستند بــرای تولید فیلم در شبکه ای انتخاب میشود کــه ادعایش سرگرم سازی مخاطبان است.
چطور سریالی غیرمتعارف تولید می کنید؟؟
وجه سوال برانگیز کار آنجاست کــه چطور میشود کارگردانی کــه سال ها در
رسانه ملی کار کرده و سریال هایی چــون “بدون شرح” و “کمربندها را ببندیم”
را ساخته اســت محصولی را بــرای شبکه ای ماهواره ای تولید می کــنــد کــه
استانداردهای متعارف تصویرسازی در داخل کشور در آنها رعایت نشده است؟
آیا ایــن فیلمسازی بی توجه بــه قواعد داخل بــا ممنوع الفعالیت شدن مظلومی مواجه نخواهد شد؟؟
مظلومی خودش در ایــن باره اظهار می دارد: دوستان اگــر بخواهند در برابر ایــن مساله واکنش نشان دهند مطمئنا خامی کرده اند چــون من شغلم فیلمسازیست و هیچ قانونی نداریم کــه بــه عــنــوان کارگردان موظف بــه کار در ایران باشم.
من بــرای “جم” نساختم!
مهدی مظلومی در جایی دیگر از گفتگویش امــا اصلا فیلمسازی بــرای “جم” را
رد کرده!!! و می گوید: بنده چند ماه پیش ایــن فیلم را بــرای تهیه کننده
ای بــه نام “زاراوان” کــه یکی از دفاتر پخشش در دوبی اســت ساختم و قرار
اســت در ۱۴ شبکه عربی؛ هندی؛ ایرانی و اروپایی پخش شود.
وی در توجیهی آشکار ادامه می دهد: “جم” هم یکی از خریداران فیلم اســت کــه مسئولیتش بــا من نـیـسـت و بــه خواست من از شب دوم اسمم از تیزر حذف شد.
این کارگردان درباره پوشش غیرمتعارف بازیگران در فیلم مذکور می گوید: نوع پوشش ها بــه دلیل بین المللی بودن بــایــد مختصات خودش را میداشت!!
البته مظلومی گویا همچنان بــه تولید چنین محصولاتی ادامه خواهد داد. خودش می گوید: تــا انتهای سال ۲۰۱۶ تعهد ساخت شش فیلم دیگر را هم دارم.
حتی فرهادی هم مجبور بــه رعایت قواعد است
ادعای مظلومی در طرح ایــن نکته کــه نوع پوشش ها بــایــد مختصات خودش را
میداشت کاملا سفسطه برانگیز اســت بخصوص کــه در سالهای اخیر کارگردانانی
چــون اصغر فرهادی و عباس کیارستمی را داشته ایم کــه حــتـی آثارشان در آن
ســوی آبها نــیــز کمابیش منطبق بر محدودیت های داخلی تولید شده است.
واکنش ارشاد چــه خواهد بود؟
طرح نقطه نظر حسین نوش آبادی سخنگوی وزارت ارشاد درباره ماجرای مهاجرت برخی
چهره ها و کشف حجاب آنها نــیــز می تواند مکمل بحث باشد.
نوش آبادی بعد از کشف حجاب بازیگرانی کــه ایــن روزها در سریالهای “جم” مشغول بــه کارند گفته بود: ما انتظار نداریم هنرمندانی کــه از کنار همین مردم معروف شدند و جایگاهی پیدا می کـنـنـد حالا بخواهند بــه باورها و اعتقادات همین مردم بی توجه باشند.
حالا بــایــد منتظر ماند و واکنش سخنگو را بــه فیلمسازی بــرای شبکه های ماهواره ای بدون توجه بــه قواعد متعارف و هنجارهای شناخته شده داخلی؛ نظاره کرد.
بیوگرافی کامل چکامه چمن ماه
چکامه چمن ماه متولد ۱۴ آبان ۱۳۵۹ در شیراز بازیگر سینما ؛ تلویزیون و تئاتر است. وی کــه فارغالتحصیل دیپلم مجسمهسازی از هنرستان استاد شهریار است؛ بازیگری در سینما را از سال ۱۳۷۷ بــا فیلم «بودن یــا نبودن» بــه کارگردانی کیانوش عیاری آغاز کرد. چکامه چمن ماه بازیگر سینما و تلویزیون ایران؛ کــه سابقه بازی در فیلم هایی چــون بودن یــا نبودن؛ سهراب؛ بانوی کوچک؛ جایی دیگر؛ شکلات؛ گیرنده؛ گهواره ای بــرای مادر؛ پایان نامه و اعترافات ذهن خطرناک من و چند سریال تلویزیونی از جمله ستاره های سربی؛ راز شیوا؛ و پرواز در حباب را در کارنامه اش دارد ؛ او در تاریخ 1394/8/5 عکسی بدون حجاب از خود در صفحه اینستاگرام اش منتشر کرد.
چکامه چمن ماه در شبکه GEM
در ماه های گذشته اخبار ضد و نقیضی از ساخت سریال های ترکیه ای بــا حضور بازیگران ایرانی بــه گوش می رسید تــا اینکه بــا انتشار ایــن خبر تمامی حدس و گمان بــه واقعیت تبدیل شد. شبکه جم کــه پیش از ایــن بــا رویکرد نشانه گیری ارزش های اسلامی فعالیت خود را بــا پخش سریال ها و موزیک های لس آنجلسی ادامه میداد و سریال های ترکیه ای را کــه مضامین ترویج خیانت های زناشویی ؛ روابط ضربدری و …. بود را دوبله فارسی و پخش میکرد ایــن روز ها دست بــه تولید چند سریال بــا هدف بــه تصویر کشاندن بی بند و باری کرده اســت تــا بتواند اهدافی را کــه نتوانستند در داخل پیاده کـنـنـد در خارج عملیاتی سازی نمایند.
سریال های چکامه چمن ماه در شبکه جم
دو سریال “منو تنها نزار” و” آبی عشق” مجموعه هایی هستند کــه ایــن روز ها بــا بازی چکامه چمن ماه و مانی کسرائیان (بازیگری کــه در ماه گذشته از کشور خارج شــد ) از شبکه جم GEM پخش خواهد شد. ایــن اولین سریال کشف حجابی اســت کــه بعد از انقلاب بــا حضور بازیگران ایرانی ساخته شده است. آنچه مسلم اســت حمایت جم تی وی از ایــن دو سریال است. شبکه ای کــه قبل تر بــا پخش فیلم ها سریال ها وموزیک های لس آنجلسی بی حیایی را کلید زده و ارزشهای اسلامی ایرانی را نشانه گرفته است.
مشکلات اینستاگرام چکامه چمن ماه
چکامه چمن ماه کــه عکس های اینستاگرام خودش را بــه یکباره پاک کرده بود در تاریخ یکشنبه ۸ آذر ۹۴ بــا توضیحاتی کــه در قسمت بیو صفحه شخصی اش نوشت هــر گونه هک شدن اینستاگرامش را رد کرد. وی اینطور نوشته است: تنها پیج من در اینستاگرام کــه توسط خودم کنترل میشه لطفا بقیه رو بلاک کنید؛ ایــن پیج هک نشده و عکس ها توسط خودم پاک شده و بعد از آن اولین پوستر فیلم آبی عشق را کــه همراه بــا محمود بهرازی نیا؛ مانی کسرائیان؛ رضا سیکارودی و پریسا وثوق در آن ایفای نقش کرده اند را منتشر کرد.