فیلم

دانلود فیلم , دانلود رایگان فیلم , دانلود فیلم جدید , دانلود فیلم و سریال با لینک مستقیم

فیلم

دانلود فیلم , دانلود رایگان فیلم , دانلود فیلم جدید , دانلود فیلم و سریال با لینک مستقیم

اشعار مهرداد اوستا

مهرداد اوستا

مهرداد اوستا

 

محمدرضا رحمانی یــا مهرداد اوستا در سال ۱۳۰۸ در شهر بروجرد بــه دنیا آمد

وی در خانواده‌ای کــه بــه شعر و ادبیات علاقه داشتند؛ بزرگ شد. پدر بزرگ مادری وی؛ شاعری خوش قریحه بود کــه در شعر رعنا تخلص می‌کرد.

مهرداد استعداد فراوانی بــرای شعرگویی داشت بــه گونه‌ای کــه از کلاس پنجم ابتدایی بــا تشویق معلمان خود بــه سرودن شعر پرداخت.

شعرهای دوران نوجوانی وی کمتر بــه انتشار رسیدند. علت آن؛ تمایل وی بــه قصیده‌سرایی بود کــه سنگین‌تر از نوع اشعار متداول آن روزگار بود.

در سال ۱۳۲۰ و هنگامی کــه مهرداد نوجوانی دوازده ساله بود بــه همراه خانواده‌اش بــه تهران آمد و دوره دبیرستان را در یکی از دبیرستان‌های شبانه بــه پایان رساند.

وی تحصیلات دانشگاهی خود را از سال ۱۳۲۷ بــا ورود بــه دانشکده معقول و منقول (الهیات) دانشگاه تهران آغار کــرد و ابتدا لیسانس معقول و منقول گرفت و ســپــس بــا ادامه دادن تحصیل؛ بــا مدرک فوق لیسانس در رشته فلسفه از ایــن دانشگاه فارغ التحصیل شد.

مهرداد اوستا هم‌زمان بــا تحصیل در دانشگاه؛ بــه استخدام وزارت آموزش و پرورش درآمد و بــه عــنــوان دبیر در چندین دبیرستان تهران بــه تدریس پرداخت.

 

زندگینامه مهرداد اوستا

 

زندگینامه مهرداد اوستا

 

وی در سال‌های ۱۳۳۳ و ۱۳۴۵ دو بار ازدواج کــرد کــه حاصل آن یک پسر و سه دختر بود.

مهرداد اوستا شعرهایی در مخالفت بــا رژیم پهلوی سرود و مدتی بــه عــنــوان زندانی سیاسی در زندان بود.

ژان پل سارتر از وی بــه عــنــوان یکی از متفکران برجسته مشرق زمین نام برده‌است. اوستا علاوه بر شاعری؛ در زمینه فلسفه؛ موسیقی و ادبیات فارسی نــیــز فعالیت داشت.

در سال ۱۳۲۷ وی بــه عــنــوان مسئول ساماندهی کتابخانه‌ها و مقالات و کتاب‌های ادبی در وزارت فرهنگ (آموزش و پرورش) مشغول بــه کار شد.

از سال ۱۳۳۳ و هنگامی کــه تنها ۲۵ سال سن داشت بــه عــنــوان جوانترین استاد بــه تدریس در دانشگاه (تهران) در رشته‌های گوناگون علوم انسانی پرداخت.

رشته‌های تدریس شده توسط وی شامل فلسفه؛ زبان فارسی؛ ادبیات فارسی؛ فلسفه‌ تاریخ؛ تاریخ هنر؛ تاریخ اجتماعی هنر؛ زیبایی‌شناسی؛ روش تحقیق در زیبای شناسی و تاریخ موسیقی می‌شد.

نبوغ و پشتکار اوستا باعث شــد تــا در سال ۱۳۳۶ بــه عضویت شورای بررسی رساله‌های دکترای دانشجویان دوره‌ دکتری ادبیات فارسی درآید.

در سال ۱۳۳۲ نخستین اثر وی کــه تصحیح دیوان سلمان ساوجی بود؛ به‌وسیلهٔ انتشارات زوار بــه چاپ رسید.

وی در سال ۱۳۷۰؛ در حالی کــه مشغول تصحیح شعری در شورای شعر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در تالار وحدت بود دچار عارضه قلبی شــد و درگذشت و در قطعه هنرمندان بهشت زهرای تهران بــه خاک سپرده شد.

استاد اوستا بیش از 40 اثر تحقیقی و یــا تألیفی در زمینه ادبیات و هنر از خود بــه یادگار گذاشته کــه بیش از 20 اثر آن در زمان حیات ایشان و بقیه بعداً منتشر شده است.

آثار مهرداد اوستا:

تصحیح دیوان سلمان ساوجی
عقل و اشراق
از کاروان رفته
پالیزبان
حماسهٔ آرش
از امروز تــا هرگز
اشک و سرنوشت
روش تحقیق در دستور زبان فارسی و شیوهٔ نگارش
شراب خانگی ترس محتسب خورده
تیرانا
امام؛ حماسه‌ای دیگر

 

اشعار مهرداد اوستا

 

اشعار مهرداد اوستا

 

وفا نکردی و کردم؛ خطا ندیدی و دیدم
شکستی و نشکستم؛ بُریدی و نبریدم
اگر ز خلق ملامت؛ و گر ز کرده ندامت
کشیدم از تو کشیدم؛ شنیدم از تو شنیدم
کی ام؛ شکوفه اشکی کــه در هوای تو هــر شب
ز چشم ناله شکفتم؛ بــه روی شکوه دویدم
مرا نصیب غم آمد؛ بــه شادی هــمــه عالم
چرا کــه از هــمــه عالم؛ محبت تو گزیدم
چو شمع خنده نکردی؛ مگر بــه روز سیاهم
چو بخت جلوه نکردی؛ مگر ز موی سپیدم
بجز وفا و عنایت؛ نماند در هــمــه عالم
ندامتی کــه نبردم؛ ملامتی کــه ندیدم
نبود از تو گریزی چنین کــه بار غم دل
ز دست شکوه گرفتم؛ بدوش ناله کشیدم
جوانی ام بــه سمند شتاب می شــد و از پی
چو گرد در قدم او؛ دویدم و نرسیدم
به روی بخت ز دیده؛ ز چهر عمر بــه گردون
گهی چو اشک نشستم؛ گهی چو رنگ پریدم
وفا نکردی و کردم؛ بسر نبردی و بردم
ثبات عهد مرا دیدی ای فروغ امیدم؟      مهرداد اوستا

 

با من بگو تــا کیستی, مهری؟ بگو, ماهی؟ بگو
خوابی؟ خیالی؟ چیستی؟ اشکی؟ بگو؛ آهی؟ بگو
راندم چو از مهرت سخن گفتی بسوز و دم مزن
دیگر بگو از جان من, جانا چــه می‌خواهی؟ بگو
گیرم نمی‌گیری دگر, زآشفته ی عشقت خبر
بر حال من گاهی نگر, بــا من سخن گاهی بگو
ای گل پی هــر خس مرو, در خلوت هــر کس مرو
گویی کــه دانم, پــس مرو؛ گر آگه از راهی بگو
غمخوار دل ای مه نیی, از درد من آگه نیی
ولله نیی, بالله نیی, از دردم آگاهی بگو ؟
بر خلوت دل سرزده یک شب درآ ساغر زده
آخر نگویی سرزده, از من چــه کوتاهی بگو؟
من عاشق تنهایی‌ام سرگشته شیدایی‌ام
دیوانه‌ای رسوایی‌ام, تو هرچه می‌خواهی بگو      مهرداد اوستا

 

بازآ کــه چــون برگ خزانم رخ زردی‌‌ست
با یاد تو دم ساز دل من دم سردی‌ست
گر رو بــه تو آورده‌ام از روی نیازی‌‌ست
ور دردسری می‌دهمت از سر دردی‌ست
از راهروان سفر عشق درین دشت
گلگونه سرشکیست اگــر راهنوردى ست
در عرصه اندیشه من بــا کــه توان گفت
سرگشته چــه فریادی و خونین چــه نبردى ست
غمخوار بــه جز درد و وفادار بــه جز درد
جز درد کــه دانست کــه ایــن مرد چــه مردی است
از درد سخن گفتن و از درد شنیدن
با مردم بیدرد ندانی کــه چــه دردی است؟
چون جام شفق موج زند خون بــه دل من
با ایــن هــمــه دور از تو مرا چهره زردی است      مهرداد اوستا

 

چون برآرم ز دل سوخته آوا من
زار نالم کــه دریغا ؛ کــه دریغا من
خود ندانم کــه مرا وایه بود یــا نی
کس نپرسید کــه دارم چــه تمنا من
گاه ز آوارگی و درد همی گردم
گردبادی یله در دامن صحرا من
گه فرو می برم از اندُه و نومیدی
سر بــه زیر پر اندیشه چو عنقا من
یا بــه کردار یکی نالهّ سرگردان
می سپارم ره ایــن گمشده بیدا من
باز واپس نگرم خسته و فرسوده
سایه ای بینم ؛ همراه شده بــا من
تا ز جان من فرسوده چــه می خواهد
این بــه خون برده ؛ بدین خیرگی ام دامن!؟
زی کجا پویی و آهنگِ کــه را داری
ها من -ای سایهّ سرگشتهّ من- ها من!؟
کیستم ؟ خسته نگاهی هــمــه نومیدی
باز نایافته اسرار جهان را من
بر لبی پرسشی آسیمه سرم؛ و آن گاه
بازنشنیده بجز پاسخ بی جا من
باز بــا شهپر اندیشه برافرازم
بال بر کنگرهّ گنبد مینا من
باز بــا کشّی و تابندگی آویزم
همچو ناهید بــه دامان ثریا من
مه برآورده سپهرانه یکی خرگه
شب فرو هِشته پَرندینه یکی دامن
همه آسوده ز طوفان بلا ؛ و آن گاه
چنگ در دامن طوفان زده تنها من
هر نفس همچو یکی نای برون آرم
از دل خستهّ سودا زده آوا من      مهرداد اوستا

آشنایی با یغما گلرویی

یغما گلرویی

یغما گلرویی

 

بیوگرافی یغما گلرویی
زادروز: ۶ مرداد ۱۳۵۴
ملیت: ایرانی
پیشه: شاعر؛ ترانه‌سرا؛ مترجم؛ خواننده؛ نویسنده
سال‌های فعالیت: ۱۳۷۷-اکنون
سبک: موسیقی پاپ
لقب: گلایل
همسر: آتنا حبیبی

«یغماگلرویی» شاعر؛ ترانه‌سرا؛ نویسنده ایرانی در ساعت پنج بامدادِ روز ششمِ مرداد ۱۳۵۴ در بیمارستان «مهر» «شهرستانِ ارومیه» متولد شد. مادرش «نسرین آقاخانی»؛ پدرش «هوشنگ گلرویی» و خواهری بزرگتر از خود بــه نامِ «یلدا» دارد.

در یک سالگی‌اش خانواده بــه «تهران» نقل مکان کــرد و در خیابان «گیشا» ساکن شد. در دوران ابتدایی سیاهی جنگ و مرگِ دوستانِ همکلاسش در بمباران را تجربه کرد. یغماگلرویی سال دوم دبیرستان بود کــه بــه خاطرِ درگیری فیزیکی بــا ناظم دبیرستان کــه در مراسم صبح‌گاه بــه گوش او سیلی زده بود بــرای دو سال از تحصیل در مدارس روزانه محروم شــد و بــه دبیرستانِ شبانه رفت. در همان سال‌ها بــه جرمِ «دیوارنویسی» بــرای چند روز بازداشت و بــه مدتِ شش ماه مجبور بــه خارج نشدن از «تهران» شد.

 

زندگینامه یغما گلرویی

 

زندگینامه یغما گلرویی

 

یغماگلرویی در اوایل دههٔ هفتاد؛ بــا «غزاله علیزاده» آشنا شــد و بــه سفارشِ او بــه دفترِ نشریه آدینه رفت‌وآمد پیدا کــرد و توانست بــا نویسندگانی چــون «فرج سرکوهی»؛ «مسعود بهنود»؛ «عمران صلاحی»؛ «محمدمختاری»؛ «حمید مصدق»؛ «علی باباچاهی»؛ «ناصرتقوایی» دیدار کند. در پاییز سال هفتاد و سه؛ بــرای بار نخست بــا «احمدشاملو» در دهکدی فردیس کرج دیدار کــرد و آثار خود را بــرای او خواند. ایــن دیدار و دیدارهای بعدی باعث مصمم شدنش بــه ادامه دادنِ راهِ شعر شد.

یغماگلرویی بــه همراهِ «عزت ابراهیم‌نژاد» کوشید نشریه یی بــا نامِ «آرمان» را راه‌اندازی کــنــد امــا تمامِ مطالبِ جمع‌آوری شده بــرای شماره نخست بــه همراه رایانه شبانه از تحریریه بــه سرقت رفت. در اردیبهشت سال هفتاد و هفت نخستین مجموعه شعرِ خود را بــا عــنــوان «گفتم: بمان! نماند…» توسط مؤسسه فرهنگی هنری دارینوش منتشر کــرد و بعد از آن حدود سی عــنــوان کتاب از او در زمینه‌های شعر؛ ترانه؛ ترجمه؛ فیلم‌نامه بازسرایی متون منتشر شده است.

یغماگلرویی بــه همراهِ «افشین یداللهی»؛ «نیلوفرلاری‌پو»؛ «سعید امیراصلانی»؛ «افشین سیاه‌پوش»؛ «مهدی محتشم» و… جلساتِ ترانه‌خوانی در خانهٔ پدری خود برگزار کــرد و تداوم ایــن جلسات رفته رفته باعث تشکیلِ «خانه ترانه» شد. بعد از حدود یک دهه در اعتراض بــه نحوهٔ گرداندن جلسات بــا نوشتن یک یادداشت از آن جلسات اعلام جدایی کرد. در فیلم سینمایی هفت ترانه بــه کارگردانیِ بهمن زرین‌پور در کنارِ ایرج راد؛ لعیا زنگنه؛ سحر جعفری‌جوزانی؛ شروین نجفیان بازی کرده و همچنین درچند مستند مانندِ «سفرنامه»؛ «شبِ شیدایی»؛ «خاطره‌های خط‌خطی»؛ «ترانه در تبعید» و «یغما گلرویی: ترانه‌سرا» حضور داشته است.

مقالات یغماگلرویی در نشریه‌هایی مانندِ «فیلم و سینما»؛ «ترانهٔ ماه»؛ «باور»؛ «گلستان ایران»؛ «نسیم هراز»؛ «گوهران»؛ «شرق»؛ «اعتماد»؛ «همشهری» منتشر شده‌اند. مادرش علاقه زیادی بــه ادبیات داشت؛ بــه همین دلیل از وقتی کودک بود بــا ادبیات و شعر آشنا شــد و همین موضوع یکی از عواملی بود کــه وی را بــرای ورود بــه حوزه شعر و ترانه علاقه‌مند کرد.

یغما دربارهٔ سال‌های تحصیلاتش می‌گوید:
دوران دبستان در مدرسه محمد باقر صدر خوندم؛ دورهٔ راهنمایی را در مدرسهٔ طالقانی و دبیرستان را مدرسهٔ مطهری کــه البته بــه دلایلی ۲ سال از تحصیل محروم شدم و بعد در مدرسه شبانه درس خوندم… من هیچ خاطره شیرینی از دوران مدرسه ندارم. چــون آنقدر از مدرسه بدم می‌اومد کــه چیز شیرینی برام نداشت. همیشه از دیوار مدرسه می‌پریدم و فرار می‌کردم و …

زندگی حرفه‌ای یغما گلرویی
شروع کار یغما گلرویی در زمینهٔ شعر؛ بــا شعر سپید بود و کتاب‌های اولش در قالب شعر سپید منتشر گشت. اولین کسی کــه شعرهای یغما را اجرا کرد؛ امیر کریمی بود کــه در «آلبوم تــا همیشه» چهار شعر از ترانه‌های او را ضبط نمود. امــا اولین آلبومی کــه انتشار یافت؛ کاری از ناصر عبداللهی بود در «آلبوم دوستت دارم» کــه ۲ ترانه از یغما در آن بود.

یغما گلرویی پــس از نامهٔ خداحافظی خود از دنیای هنر مدتی بی سر و صدا بــه زندگی عادی ادامه داد امــا شروع دوباره بر سرزبانها افتادن نام وی شروع کار بــا خوانندهٔ ایرانی ساکن در آلمان شاهین نجفی بود. در تاریخ ۱۰ اسفندماه ۱۳۹۰ چهارمین آلبوم شاهین نجفی بــا نام هیچ هیچ هیچ منتشر شد. ایــن آلبوم کــه در مجموع دارای ده قطعه بود دو قطعهٔ آن توسط یغما گلرویی سراییده شده بود.

یغما گلرویی در صحنه‌ها و رخدادهای اجتماعی حضوری ملموس دارد. در فروردین ماه ۱۳۹۳ خبر اعدام گروهبانی ایرانی بــا نام جمشید دانایی فر واکنش‌هایی را برانگیخت کــه یغما گلرویی هم بــا سرودن شعری بــا نام «این آسیاب بــه نوبت خون می‌گردد» انزجار خود را از ایــن حرکت نشان داد.

آثار یغما گلرویی
از یغما گلرویی آثار متعددی از جمله شعر؛ داستان؛ ترجمهٔ شعر؛ فیلم‌نامه و غیره منتشر شده اســت و ترانه‌های او توسط خوانندگانی چــون شادمهر عقیلی ؛سیاوش قمیشی؛ امیر کریمی؛ حسن شماعی زاده؛ امید؛ شاهین نجفی؛ فرهاد جواهر کلام؛ ناصر عبدالهی؛ قاسم افشار؛ سعید شهروز؛ رضا یزدانی و چند خواننده دیگر اجرا شده است. ترانهٔ «تصور کن» کــه در آلبوم روزهای بی‌خاطرهٔ سیاوش قمیشی اجرا شــد و ترانه ستاره کــه توسط شادمهر عقیلی در آلبوم آدم و حوا اجرا شــد معروف‌ترین ترانه‌های او است.

مجموعه شعرها و ترانه‌های یغما گلرویی
– رانندگی در مستی (در ایران مجوز چاپ نیافت و در آلمان منتشر شد)
– باران بــرای تو می‌بارد (مجموعه شعر چاپ پنجم زمستان سال ۱۳۹۲)
– گریه‌های گربه خاکستری (مجموعه شعر چاپ نشد)
– دیوارنوشته‌های انفرادی (مجموعه شعر چاپ نشد)
– چپق صلح (مجموعه شعر)
– تصور کن (پنجمین مجموعه ترانه چاپ اول ۱۳۸۶)
– هایکوهای زندان (مجموعه شعرهای کوتاه چاپ نشد)
– ما رُ ببخشین! آقای دیکتاتور! (مجموعه شعر چاپ نشد)
– رقص در سلول انفرادی (چهارمین مجموعه ترانه چاپ اول ۱۳۸۴)
– بی سرزمین تر از باد (سومین مجموعه ترانه چاپ اول ۱۳۸۲)
– اینجا ایران اســت و من تو را دوست می‌دارم (مجموعه شعر چاپ اول ۱۳۸۱)
– تنها بــرای تو می‌نویسم؛ بی بی باران (دومین مجموعه ترانه چاپ اول ۱۳۸۰)
– پرنده بی پرنده (نخستین مجموعه ترانه چاپ اول ۱۳۷۹)
– فاصله (سیاوش قمیشی مجموعه شعر چاپ اول ۱۳۸۰)
– مگر تو بــا ما بودی!؟ (مجموعه شعر چاپ اول ۱۳۷۸)
– گفتم بمان! نماند… (مجموعه شعر چاپ اول ۱۳۷۷)
– آهنگ یه دختر (خواننده ابی و شادمهر ۱۳۹۲)
– من رؤیایی دارم (مجموعه شعر چاپ اول ۱۳۹۳)

داستان؛ فیلم‌نامه؛ مجموعه‌نامه
– مسیح سرگردان
– سلام! خانم رنگین کمان!
– زنجیری (فیلم‌نامه)
– پوکه (فیلم‌نامه)

برخی از ترجمه‌های یغما گلرویی
– جهان در بوسه‌های ما زاده می‌شود؛ اشعار شاعران جهان
– فرشته‌ای در کنارِ توست!؛ شعرهای مارگوت بیکل؛ بــا همکاری ندا زندیه
– دو فنجون قهوه؛ دو نخ سیگار؛ شل سیلور استاین
– باران یعنی: تو بر می‌گردی!؛ نزار قبانی
– نه! نمی‌خواهم ببینمش… ؛ فدریکو گارسیا لورکا
– آوازهای کولی؛ فدریکو گارسیا لورکا

– و ….

 

اشعار یغما گلرویی

 

اشعار یغما گلرویی

 

تو را دوست می دارم
به سان کودکی
که آغوش گشوده ی مادر را!
شمع بی شعله ای
که جرقه را!
نرگسی
که آینه ی بی زنگار چشمه را!
تو را دوست می دارم
به سان تندیس میدانی بزرگ؛
که نشستن گنجشک کوچکی را بر شانه اش
و محکومی
که سپیده ی انــجـام را!
تو را دوست می دارم!
به سان کارگری
که استواری روز را؛
تا در سایه ی دیوار دست ساز خویش
قیلوله کند!
یغما گلرویی

من رؤیایی دارم؛ رؤیای آزادی
رؤیای یک رقصِ بی‌وقفه از شادی
من رؤیایی دارم؛ از جنسِ بیداری
رؤیای تسکینِ ایــن دردِ تکراری
دردِ جهانی کــه از عشق تهی می‌شه
دردِ درختی کــه می‌خشکه از ریشه
دردِ یه کودک کــه تو چرخه‌ی کاره
یا دردِ اون زن کــه محکومِ آزاره
تعبیرِ ایــن رؤیا درمونِ دردامه
درمونِ ایــن دردا تعبیرِ رؤیامه
رؤیای من اینه: دنیای بی‌کینه
دنیای بی‌کینه… رؤیای من اینه
من رؤیایی دارم؛ رؤیای رنگارنگ
رؤیای دنیایی سبز و بدونِ جنگ
من رؤیایی دارم کــه غیرممکن نیست
دنیایی کــه پاکه از تابلوهای ایست
دنیایی کــه بمب و موشک نمی‌سازه
موشک روی خوابِ کودک نمی‌ندازه
دنیایی کــه تو اون زندونا تعطیلن
آدم‌ها بــه جرمِ پرسش نمی‌میرن.
تعبیرِ ایــن رؤیا درمونِ دردامه
درمونِ ایــن دردا تعبیرِ رؤیامه
رؤیای من اینه: دنیای بی‌کینه
دنیای بی‌کینه… رؤیای من اینه
من رؤیایی دارم؛ رؤیای آرامش
رؤیای دنیای بی‌مرز و بی‌ارتش
من رؤیایی دارم؛ رؤیای خوشبختی
رؤیای دنیایی بی‌نفرت و سختی
بی‌ترسِ سرنیزه؛ بی‌وحشتِ باطوم
هر آدمی شاد و هــر ظالمی محکوم
دنیایی کــه توش پول اربابِ مردم نیست
قحطیِ لبخند و ایمان و گندم نیست
تعبیرِ ایــن رؤیا درمونِ دردامه
درمونِ ایــن دردا تعبیرِ رؤیامه
رؤیای من اینه: دنیای بی‌کینه
دنیای بی‌کینه… رؤیای من اینه
یغما گلرویی

بی تو از آخر قصه های مادربزرگ می ترسم
می ترسم از صدای ایــن سکوت سکسکه ساز
می دانم ! عزیز
می دانم کــه اهالی ایــن حدود حکایت
مدام از سوت قطار و سقوط ستاره می گویند
اما تو کــه می دانی
زندگی تنها عبور آب و شکفتن شقایق نیست
زندگی یعنی نوشتن یاس و داس و ستاره در کنار هم
زندگی یعنی دام و دانه در دامنه ی دم جنبانک
زندگی یعنی باغ و رگ و بی پناهی باد
زندگی یعنی دقایق دیر راه دور دبستان
زندگی یعنی نوشتن انشایی درباره ی پرده ها و پنجره ها
زندگی تکرار تپش های ترانه است
بیا و لحظه یی بالای همین بام بی بادبادک و بوسه بنشین
باور کن هنوز هم می شــود بــه پاکی قصه های مادربزرگ هجرت کرد
دیگر نگو کــه سیب طلای قصه ها را
کرم های کوچک کابوس خورده اند
تنها دستت را بــه من بده
و بیا
یغما گلرویی

از خانه بیرون بیا تــا زیبا شــود ایــن شهر؛

تا درخت‌های دودگرفته‌ی خیابانِ پهلوی سابق

دوباره جوانه بزنند

و جوی‌های لب‌ریز بطری‌های خالی آب معدنی

از نو

طعمِ شیرین آبِ قنات را تجربه کـنـنـد !

تا آبی شــود ایــن آسمانِ خاکستری

و تابلوهای نمایش‌گرِ آلوده‌گی هوا

از خوشی بــه رقص در بیایند !

از خانه بیرون بیا!

بگذار نیمکت‌های آن پارک قدیمی

با یک‌دیگر بــه جنگ برخیزند

تا تو قهرمانشان را انتخاب کنی بــرای نشستن !

بگذار کودکان پشتِ چراغ قرمز‌ها

تمام اسفندهاشان را در آتش بریزند

از شوقِ آمدنت !

بگذار فواره‌های تمام میدان‌ها دوباره قد بکشند

و در تک تکِ کوچه‌ها

بوی گل‌سرخ بپیچد…

بی‌تو ایــن شهر متروک است

و تنها کلاغ‌های خاکستری

آسمانش را هاشور می‌زنند…

شهر و دیاری کــه بر دو پا راه می‌روی

و مرزهای وطنم

از عطرِ نفس‌های تو آغاز می‌شود!

از خانه بیرون بیا تــا خلاصم کنی

از تبعید در شهری

که زادگاهِ من است…

این ترانه گواهیِ فوته؛ شاعرِ متن پیشِ رو مُرده

بسکه هِی خواب دیده بیداره؛ بسکه رؤیاشو بالا آورده

این شبیه دعای قبل از مرگ؛ ایــن شروع یه اختتامیه‌س

شکل آژیرِ قرمزه حرفام؛ تف بــه تسلیم؛ تف بــه آتش‌بس

ایدز داره فرشته‌ی الهام؛ تن واژه کزاز می‌گیره

یه سگِ هار توی لپ تاپه؛ دستای شعرو گاز می گیره

روی مغزم اسید پاشیدن؛ نفسای مسیح بو می‌ده

دیگه هــر حرفِ بــا پدر مادر؛ مزه‌ی شاشِ بازجو می‌ده

تنها هورا کشیدن آزاده! هایل هیتلر! هیتلرِ قدیس!

زنده‌باد وعده‌های توخالی! زنده‌باد کیک! زنده باد ساندیس!

کانگوروها تو کیسه شون گرگه؛ مامِ میهن سزارین می‌شه

سوسکا بــه ریش کافکا می‌خندن؛ دختری هفت ساله زن می‌شه

من بــه زخمام دخیل می بندم؛ باورم نـیـسـت کــه زمین صافه

مرده‌شورم نمی‌بره دیگه؛ پاپ بی‌خود خداشو می‌لافه

آرزوهامو ارث می‌ذارم؛ واسه نسلی کــه شاملو خونده

یه کلیسا نشون بده کــه تنِ صدتا گالیله رو نسوزونده

گول ایــن چشم منجمد رو نخور! دستای من هنوز هم مُشتن

خوش خیالن اونا کــه فکر کردن بــا قپانی ترانه‌مو کشتن

برای مرگِ اون کــه بــا لبخند کتکم می‌زنه عزادارم

من هنوزم بــه مرگ مشکوکم؛ من هنوزم تو گور بیدارم

یه ساله رفتی و اسمت هنوز مونده تو ایــن گوشی…

می‌دونم قهوه‌تو مثل قدیما تلخ می‌نوشی

می‌دونم شب‌ها توی تختت کتابِ شعر می‌خونی

کنارِ پنجره شادی بــا یه سیگار پنهونی

هنوزم وقتی می‌خندی رو گونه‌ت چال می‌افته

هنوزم چشم بــه راهِ یه سوارِ زیبای خفته

هنوزم عینهو فیلما؛ یه عشق آتشین می‌خوای

هنوزم روحِ «هـامـونو»؛ تو جسم «جیمزدین» می‌خوای…

می‌دونم وقتی کــه بارون

تو شب می‌باره بیداری!

همون آهنگو گوش می‌دی؛

هنوز بارونو دوست داری!

یه ساله رفتی و عطرت هنوز مونده‌ توی شالم

بازم ردت رو می‌گیرن هــمــه تو فنجون فالم

تو وقتی شعر می‌خونی منو یادت میاد اصلن؟

تو یادت موندن اون روزا کــه دیگه برنمی‌گردن؟

همون روزا کــه از فیلم و شراب و شعر پر بودن

یه کاناپه؛ دو تــا گیلاس؛ تو و دیوونه‌گیِ من…

بدون حالا بدون ‌تو یکی دلتنگه ایــن گوشه؛

هنوزم قهوه‌شو تنها بــه عشقت تلخ می‌نوشه

می‌دونم وقتی کــه بارون

تو شب می‌باره بیداری!

بازم «قمیشی» گوش می‌دی؛

هنوز بارونو دوست داری!

آشنایی با عطار نیشابوری

عطار نیشابوری

عطار نیشابوری

 

فریدالدین ابو حامد محمد بن ابوبکر ابراهیم بن اسحاق عطار نیشابوری؛ یکی از شعرا و عارفان نام آور ایران در اواخر قرن ششم و اویل قرن هفتم هجری قمری است. بنا بر آنچه کــه تاریخ نویسان گفته اند بعضی از آنها سال ولادت او را 513 و بعضی سال ولادتش را 537 هجری.ق؛ می دانند. او در قریه کدکن یــا شادیاخ کــه در آن زمان از توابع شهر نیشابور بوده بــه دنیا آمد. از دوران کودکی او اطلاعی در دست نـیـسـت جز اینکه پدرش در شهر شادیاخ بــه شغل عطاری کــه همان دارو فروشی بود مشغول بوده کــه بسیار هم در ایــن کار ماهر بود و بعد از وفات پدر؛ فریدالدین کار پدر را ادامه می دهد و بــه شغل عطاری مشغول می شود. او در ایــن هنگام نــیــز طبابت می کرده و اطلاعی در دست نمی باشد کــه نزد چــه کسی طبابت را فرا گرفته؛ او بــه شغل عطاری و طبابت مشغول بوده تــا زمانی کــه آن انقلاب روحی در وی بــه وجود آمد و در ایــن مورد داستانهای مختلفی بیان شده کــه معروفترین آن ایــن اســت که:

“روزی عطار در دکان خود مشغول بــه معامله بود کــه درویشی بــه آنجا رسید و چند بار بــا گفتن جمله چیزی بــرای خدا بدهید از عطار کمک خواست ولــی او بــه درویش چیزی نداد. درویش بــه او گفت: ای خواجه تو چگونه می خواهی از دنیا بروی؟ عطار گفت: همانگونه کــه تو از دنیا می روی. درویش گفت: تو مانند من می توانی بمیری؟ عطار گفت: بله؛ درویش کاسه چوبی خود را زیر سر نهاد و بــا گفتن کلمه الله از دنیا برفت. عطار چــون ایــن را دید شدیداً متغیر شــد و از دکان خارج شــد و راه زندگی خود را بــرای همیشه تغییر داد.”

او بعد از مشاهده حال درویش دست از کسب و کار کشید و بــه خدمت شیخ الشیوخ عارف رکن الدین اکاف رفت کــه در آن زمان عارف معروفی بود و بــه دست او توبه کــرد و بــه ریاضت و مجاهدت بــا نفس مشغول شــد و چند سال در خدمت ایــن عارف بود. عطار ســپــس قسمتی از عمر خود را بــه رسم سالکان طریقت در سفر گذراند و از مکه تــا ماوراءالنهر بــه مسافرت پرداخت و در ایــن سفرها بسیاری از مشایخ و بزرگان زمان خود را زیارت کــرد و در همین سفرها بود کــه بــه خدمت مجدالدین بغدادی رسید. گفته شده در هنگامی کــه شیخ بــه سن پیری رسیده بود بهاءالدین محمد پدر جلال الدین بلخی بــا پسر خود بــه عراق سفر می کــرد کــه در مسیر خود بــه نیشابور رسید و توانست بــه زیارت شیخ عطار برود؛ شیخ نسخه ای از اسرار نامه خود را بــه جلال الدین کــه در آن زمان کودکی خردسال بود داد. عطار مردی پر کار و فعال بوده چــه در آن زمان کــه بــه شغل عطاری و طبابت اشتغال داشته و چــه در دوران پیری خود کــه بــه گوشه گیری از خلق زمانه پرداخته و بــه سرودن و نوشتن آثار منظوم و منثور خود مشغول بوده است. در مورد وفات او نــیــز گفته های مختلفی بیان شده و برخی از تاریخ نویسان سال وفات او را 627 هجری .ق؛ دانسته اند و برخی دیگر سال وفات او را 632 و 616 دانسته اند ولــی بنا بر تحقیقاتی کــه انــجـام گرفته بیشتر محققان سال وفات او را 627 هجری .ق دانسته اند و در مورد چگونگی مرگ او نــیــز گفته شده کــه او در هنگام یورش مغولان بــه شهر نیشابور توسط یک سرباز مغول بــه شهادت رسیده کــه شیخ بهاءالدین در کتاب معروف خود کشکول ایــن واقعه را چنین تعریف می کــنــد کــه وقتی لشکر تاتار بــه نیشابور رسید اهالی نیشابور را قتل عام کــردنــد و ضربت شمشیری توسط یکی از مغولان بر دوش شیخ خورد کــه شیخ بــا همان ضربت از دنیا رفت و نقل کرده اند کــه چــون خون از زخمش جاری شــد شیخ بزرگ دانست کــه مرگش نزدیک است. بــا خون خود بر دیوار ایــن رباعی را نوشت:

در کوی تو رسم سرفرازی ایــن اســت مستان تو را کمینه بازی ایــن است

با ایــن هــمــه رتبه هیچ نتوانم گــفــت شاید کــه تو را بنده نوازی ایــن است

مقبره شیخ عطار در نزدیکی شهر نیشابور قرار دارد و چــون در عهد تیموریان مقبره او خراب شده بود بــه فرمان امیر علیشیر نوایی وزیر سلطان حسین بایقرا مرمت و تعمیر شد.

 

زندگینامه عطار نیشابوری

 

زندگینامه عطار نیشابوری

 

ویژگی سخن عطار :

عطار؛ یکی از شاعران بزرگ متصوفه و از مردان نام آور تاریخ ادبیات ایران است. سخن او ساده و گیراست. او بــرای بیان مقاصد عرفانی خود بهترین راه را کــه همان آوردن کلام ساده و بی پیرایه و خالی از هرگونه آرایش اســت انتخاب کرده است. او اگــر چــه در ظاهر کلام و سخن خود آن وسعت اطلاع و استحکام سخن استادانی همچون سنایی را ندارد ولــی آن گفتار ساده کــه از سوختگی دلی هم چــون او باعث شده کــه خواننده را مجذوب نماید و همچنین کمک گرفتن او از تمثیلات و بیان داستانها و حکایات مختلف یکی دیگر از جاذبه های آثار او می باشد و او سرمشق عرفای نامی بعد از خود همچون مولوی و جامی قرار گرفته و آن دو نــیــز بــه مدح و ثنای ایــن مرشد بزرگ پرداخته اند چنانکه مولوی گفته است:

عطار روح بود و سنایی دو چشم او ما از پی سنایی و عطار آمدیم

معرفی آثار عطار :

آثار شیخ بــه دو دسته منظوم و منثور تقسیم می شود. آثار منظوم او عبارت اســت از: 1- دیوان اشعار کــه شامل غزلیات و قصاید و رباعیات است. 2- مثنویات او عبارت اســت از: الهی نامه؛ اسرار نامه؛ مصیبت نامه؛ وصلت نامه؛ بلبل نامه؛ بی سر نامه؛ منطق الطیر؛ جواهر الذات؛ حیدر نامه؛ مختار نامه؛ خسرو نامه؛ اشتر نامه و مظهر العجایب. از میان ایــن مثنویهای عرفانی بهترین و شیواترین آنها کــه بــه نام تاج مثنویهای او بــه شمار می آید منطق الطیر اســت کــه موضوع آن بحث پرندگان از یک پرنده داستانی بــه نام سیمرغ اســت کــه منظور از پرندگان سالکان راه حق و مراد از سیمرغ وجود حق اســت کــه عطار در ایــن منظومه بــا نیروی تخیل خود و بــه کار بردن رمزهای عرفانی بــه زیباترین وجه سخن می گوید کــه ایــن منظومه یکی از شاهکارهای زبان فارسی اســت و منظومه مظهر العجایب و لسان الغیب اســت کــه برخی از ادبا آنها را بــه عطار نسبت داده اند و برخی دیگر معتقدند کــه ایــن دو کتاب منسوب بــه عطار نیست.

آثار منثور عطار:

یکی از معروفترین اثر منثور عطار تذکره الاولیاست کــه در ایــن کتاب عطار بــه معرفی 96 تن از اولیا و مشایخ و عرفای صوفیه پرداخته است.

گزیده ای از اشعار عطار نیشابوری

ای هجر تو وصل جاودانی                                            اندوه تو عیش و شادمانی

در عشق تو نیم ذره حسرت                                       خوشتر ز وصال جاودانی

بی یاد حضور تو زمانی                                              کفرست حدیث زندگانی

صد جان و هزار دل نثارت                                            آن لحظه کــه از درم برانی

کار دو جهان من برآید                                                گر یک نفسم بــه خویش خوانی

با خواندن و راندم چــه کار است؟                                  خواه ایــن کن خواه آن؛ تو دانی

گر قهر کنی سزای آنم                                               ور لطف کنی سزای آنی

صد دل بــایــد بــه هــر زمانم                                             تــا تو ببری بــه دلستانی

گر بر فکنی نقاب از روی                                             جبریل شــود بــه جان فشانی

کس نتواند جمال تو دید                                             زیــرا کــه ز دیده بس نهانی

نه نه؛ کــه بــه جز تو کس نبیند                                      چــون جمله تویی بدین عیانی

در عشق تو گر بمرد عطار                                           شــد زنده دایم از معانی

******

گم شدم در خود چنان کز خویش ناپیدا شدم              شبنمی بودم ز دریا غرقه در دریا شدم

سایه ای بودم  ز اول بر زمین افتاده خوار               راست کان خورشید پیدا گشت ناپیدا شدم

ز آمدن بس بی نشان و ز شدن بی خبر                      گو بیا یک دم برآمد کامدم من یــا شدم

نه؛ مپرس از من سخن زیــرا کــه چــون پروانه ای               در فروغ شمع روی دوست ناپروا شدم

در ره عشقش قدم در نِه؛ اگــر بــا دانشی                 لاجرم در عشق هم نادان و هم دانا شدم

چون هــمــه تن می بایست بود و کور گشت             ایــن عجایب بین کــه چــون بینای نابینا شدم

خاک بر فرقم اگــر یک ذره دارم آگهی                  تــا کجاست آنجا کــه من سرگشته دل آنجا شدم

چون دل عطار بیرون دیدم از هــر دو جهان                          من ز تأثیر دل او بیدل و شیدا شدم

 

اشعار عطار نیشابوری

 

اشعار عطار نیشابوری

 

برقع از ماه برانداز امشب

ابرش حسن برون تاز امشب

دیده بر راه نهادم هــمــه روز

تا درآیی تو بــه اعزاز امشب

من و تو هــر دو تمامیم بهم

هیچکس را مده آواز امشب

کارم انــجـام نگیرد کــه چو دوش

سرکشی می‌کنی آغاز امشب

گرچه کار تو هــمــه پرده‌دری است

پرده زین کار مکن باز امشب

تو چو شمعی و جهان از تو چو روز

من چو پروانهٔ جانباز امشب

همچو پروانه بــه پای افتادم

سر ازین بیش میفراز امشب

عمر من بیش شبی نـیـسـت چو شمع

عمر شد؛ چند کنی ناز امشب

بوده‌ام بی تو به‌صد سوز امروز

چکنی کشتن من ساز امشب

مرغ دل در قفس سینه ز شوق

می‌کند قصد بــه پرواز امشب

دانه از مرغ دلم باز مگیر

که شــد از بانگ تو دمساز امشب

دل عطار نگر شیشه صفت

سنگ بر شیشه مینداز امشب

عطار نیشابوری

تنت قافست و جانت هست سیمرغ

ز سیمرغی تو محتاجی بــه سی مرغ

حجاب کوه قافت آرد و بس

چو منعت می‌کند یک نیمه شو پس

به جز نامی ز جان نشنیدهٔ تو

وجود جان خود تن دیدهٔ تو

همه عالم پر از آثار جان است

ولی جان از هــمــه عالم نهانست

تو سیمرغی ولیکن در حجابی

تو خورشیدی ولیکن در نقابی

ز کوه قاف جسمانی گذر کن

بدار الملک روحانی سفر کن

تو مرغ آشیان آسمانی

چو بازان مانده دور از آشیانی

چو زاغان بر سر مُردار مردی

ز صافی گشته خرسندی بدردی

چو بازان باز کن یک دم پر و بال

برون پر زین قفس وین دام آمال

چو بازان ترک دام و دانه کردی

قرین دست او شاهانه کردی

به پری بر فلک زین تودهٔ خاک

همی گردی تو بــا مرغان در افلاک

وگرنه هــر زمان بی بال و بی پر

چو مرغ هــر دری گردی بــه هــر در

گهی در آب گردی همچو ماهی

گهی چــون آب باشی در تباهی
عطار نیشابوری

حکایت سیمرغ منطق الطیر عطار نیشابوری :

ابتدای کار سیمرغ ای عجب

جلوه‌گر بگذشت بر چین نیم شب

در میان چین فتاد از وی پری

لاجرم پر شورشد هــر کشوری

هر کسی نقشی از آن پر برگرفت

هرک دید آن نقش کاری درگرفت

آن پر اکنون در نگارستان چینست

اطلبو العلم و لو بالصین ازینست

گر نگشتی نقش پر او عیان

این هــمــه غوغا نبودی در جهان

این هــمــه آثار صنع از فر اوست

جمله انمودار نقش پر اوست

چون نه سر پیداست وصفش رانه بن

نیست لایق بیش ازین گفتن سخن

هرک اکنون از شما مرد رهید

سر بــه راه آرید و پا اندرنهید

جملهٔ مرغان شدند آن جایگاه

بی‌قرار از عزت آن پادشاه

شوق او در جان ایشان کار کرد

هر یکی بی صبری بسیار کرد

عزم ره کــردنــد و در پیش آمدند

عاشق او دشمن خویش آمدند

لیک چــون ره بس دراز و دور بود

هرکسی از رفتنش رنجور بود

گرچه ره را بود هــر یک کار ساز

هر یکی عذری دگر گـفـتـنـد باز
شیخ فریدالدین عطار

لعلت از شهد و شکر نیکوتر است

رویت از شمس و قمر نیکوتر است

خادم زلف تو عنبر لایق است

هندوی رویت بصر نیکوتر است

حلقه‌های زلف سرگردانت را

سر ز پا و پا ز سر نیکوتر است

از مفرح‌ها دل بیمار را

از لب تو گلشکر نیکوتر است

بوسه‌ای را می‌دهم جانی بــه تو

کار بــا تو سر بــه سر نیکوتر است

رستهٔ دندانت در بازار حسن

استخوانی از گهر نیکوتر است

هیچ بازاری چنان رسته ندید

زانکه هریک زان دگر نیکوتر است

عارضت کازرده گردد از نظر

هر زمانی در نظر نیکوتر است

چون کسی را بر میانت دست نیست

دست بــا تو در کمر نیکوتر است

چون لب لعلت نمک دارد بسی

گر خورم چیزی جگر نیکوتر است

کار رویم تــا بــه تو رو کرده‌ام

دور از رویت ز زر نیکوتر است

گر دل عطار شــد زیر و زبر

دل ز تو زیر و زبر نیکوتر است
عطار نیشابوری

اگر خورشید خواهی سایه بگذار

چو مادر هست شیر دایه بگذار

چو بــا خورشید هم‌تک می‌توان شد

ز پــس در تک زدن چــون سایه بگذار

چو همسایه اســت بــا جان تو جانان

بده جان و حق همسایه بگذار

تو را سرمایهٔ هستی بلایی است

زیانت سود کن سرمایه بگذار

چو مردان جوشن و شمشیر برگیر

نه‌ای آخر چو زن پیرایه بگذار

فلک طشت اســت و اختر خایه در طشت

خیال علم طشت و خایه بگذار

فروتر پایهٔ تو عرش اعلاست

تو برتر رو فروتر پایه بگذار

فرید از مایهٔ هستی جدا شد

تو هم مردی شو و ایــن مایه بگذار

از عطار نیشابوری

گر مرد رهی ز رهروان باش

در پردهٔ سر خون نهان باش

بنگر کــه چگونه ره سپردند

گر مرد رهی تو آن چنان باش

خواهی کــه وصال دوست یابی

با دیده درآی و بی زبان باش

از بند نصیب خویش برخیز

دربند نصیب دیگران باش

در کوی قلندری چو سیمرغ

می‌باش بــه نام و بی نشان باش

بگذر تو ازین جهان فانی

زنده بــه حیات جاودان باش

در یک قدم ایــن جهان و آن نیز

بگذار جهان و در جهان باش

منگر تو بــه دیدهٔ تصرف

بیرون ز دو کون ایــن و آن باش

عطار ز مدعی بپرهیز

رو گوشه‌نشین و در میان باش

از عطار نیشابوری

عزم آن دارم کــه امشب نیم مست

پای کوبان کوزهٔ دردی بــه دست

سر بــه بازار قلندر در نهم

پس بــه یک ساعت ببازم هرچه هست

تا کی از تزویر باشم خودنمای

تا کی از پندار باشم خودپرست

پردهٔ پندار می‌باید درید

توبهٔ زهاد می‌باید شکست

وقت آن آمد کــه دستی بر زنم

چند خواهم بودن آخر پای‌بست

ساقیا در ده شرابی دلگشای

هین کــه دل برخاست غم در سر نشست

تو بگردان دور تــا ما مردوار

دور گردون زیر پای آریم پست

مشتری را خرقه از سر برکشیم

زهره را تــا حشر گردانیم مست

پس چو عطار از جهت بیرون شویم

بی جهت در رقص آییم از الست
از عطار نیشابوری

بهترین و ماندگار ترین شعر عطار نیشابوری

ما ز خرابات عشق مست الست آمدیم

نام بلی چــون بریم چــون هــمــه مست آمدیم

پیش ز ما جان ما خورد شراب الست

ما هــمــه زان یک شراب مست الست آمدیم

خاک بد آدم کــه دوست جرعه بدان خاک ریخت

ما هــمــه زان جرعهٔ دوست بــه دست آمدیم

ساقی جام الست چــون و سقیهم بگفت

ما ز پی نیستی عاشق هست آمدیم

دوست چهل بامداد در گل ما داشت دست

تا چو گل از دست دوست دست بــه دست آمدیم

شست درافکند یار بر سر دریای عشق

تا ز پی چل صباح جمله بــه شست آمدیم

خیز و دلا مست شو از می قدسی از آنک

ما نه بدین تیره جای بهر نشست آمدیم

دوست چو جبار بود هیچ شکستی نداشت

گفت شکست آورید ما بــه شکست آمدیم

گوهر عطار یافت قدر و بلندی ز عشق

گرچه ز تأثیر جسم جوهر پست آمدیم

بزرگ شدن باسن با رابطه از پشت ؟

آیا رابطه از پشت باعث بزرگ شدن باسن می شــود ؟

آیا رابطه از پشت باعث بزرگ شدن باسن می شــود ؟

برخلاف تصور بسیاری از خانمها رابطه زناشویی از مقعد باعث بزرگ شدن باسن زنان نمی شود. در مطالب قبلی  گفته شــد کــه رابطه جنسی از پشت باعث مشکلات زیادی در زنان می شــود امــا از نظر علمی ثابت نشده اســت کــه رابطه جنسی از مقعد یــا آنال سکس باعث بزرگ شدن باسن شود.

آیا رابطه جنسی از مقعد باعث بزرگ شدن دهانه مقعد می شود؟

بله اسفنکتر دهانه مقعد در اثر فشار زیاد هنگام ورود آلت تناسلی تغییر شکل می دهد و بــه مرور باز می شود. بی اختیاری در اجابت مزاج هم بــرای خیلی از خانمها اتفاق می افتد.

آیا ریختن اسپرم مرد در مقعد باعث بارداری می شود؟

خیر مگر در مواردی کــه روی مقعد ریخته شــود و قسمتی از آن بــه داخل واژن وارد شود. امــا اگــر اسپرم درون مقعد ریخته شــود باعث بارداری نخواهد شد

آیا ریختن اسپرم داخل مقعد مشکلی ندارد؟

ریختن آب منی مرد داخل مقعد زن اگــر بــه سرعت تخلیه شــود مشکل خاصی ایجاد نمی کند. امــا در صورتی کــه دیر تخلیه شــود باعث عفونت می شود. دلیل اصلی آن وجود میکربی بــه نام استریپکوک در قسمتی از انتهای روده ی بزرگ بــه نام کولُن اســت و وجود ایــن میکروب در آن قسمت از بدن بــرای جذب آب و جلوگیری از یبوست الزامی است. منی مرد سرشار از مواد قندی و پروتئینی اســت اگــر منی مرد در داخل مقعد ریخته شــود بــه رشد هرچه سریع تر ایــن میکروب کمک می کــنــد و لزا ایــن کار بــه هیچ عــنــوان توصیه نمی شود.

آیا رابطه جنسی از پشت قابل تشخیص است؟

بله رابطه جنسی از پشت توسط پزشک قانونی قابل تشخیص است

یکبار هم رابطه جنسی از مقعد داشته باشیم در معاینه مشخص می شود؟

به طور کلی هــر چــه از زمان نزدیکی از مقعد بگذرد تشخیص مشکل می شــود مثلا اگــر کسی یک بار رابطه جنسی از مقعد داشته و از آن زمان دو سال می گذرد در معاینه خیلی قابل تشخیص نیست.

مردها فــقــط دنبال س.ک.س هستند؟

میل جنسی مردان از غرایز آشکار آنها میباشد امــا ایــن بدان معنا نـیـسـت کــه مردان در ارتباط بــا زن فــقــط بــه دنبال تامین غریزه خود هستند ؛ همانطور کــه زنها تنها بــرای احساسات بــا مردها رابطه برقرار نمیکنند تکامل انسان بــه پیوند بــا جنس مخالف وابسته اســت در یکی میل جنسی از غرایز آشکار و در دیگری احساسات امــا بدان معنی نـیـسـت کــه نیازهای دیگری بــه یکدیگر ندارند.

ریختن منی روی ناف باعث بارداری میشود؟

این جمله صحیح نـیـسـت و تنها ورود اسپرم بــه رحم میتواند باعث بارداری شــود و راه وردی بــه رحم واژن اســت نه مقعد نه ناف و نه دهان.

شهوت جنسی زنان ۷ برابر مردان است؟

سوالی کــه بــایــد از خودتان بپرسید بر مبنای کدام معیار اندازه گیری چنین آماری منتشر میشود ؟ حال آنکه تحریک پذیری و میل جنسی هــر فرد نسبت بــه فرد دیگری متفاوت اســت و مــمــکن اســت زنی دارای میل جنسی زیاد و زنی دارای میل جنسی کمی باشد همچنین برخی اختلالات و عوامل میتوانند بر صعودی و نزولی بودن ایــن میل موثر باشند پــس ایــن جمله کــه شهوت جنسی زنان ۷ برابر مردان اســت صحیح نمیباشد و اساسا دیدگاه و نحوه تحریک پذیری مرد و زن متفاوت بوده و نمیتوان بــا وجود ایــن تفاوت قیاسی بین دو جنس لحاظ نمود.

خوردن منی مفید است؟

نه تنها مفید نـیـسـت بـلـکـه میتواند مضرهم باشد.

مایع منی بــرای پوست مفید است؟

مایع منی دارای مواد نگهدارنده و تقویت کننده اسپرم میباشد و ایــن مواد و ترکیبات صرفا جهت نگهداری از اسپرم اســت لذا مایع منی بصورت مستقیم هیچ تاثیری بر روی پوست انسان ندارد.

زنان از درد کشیدن در رابطه جنسی  لذت میبرند؟

یک زن و مرد کــه از نظر روانی سالم هستند بــه هیچ وجه از درد کشیدن خود و دیگری احساس لذت نمی کـنـنـد ؛ امــا افرادی کــه دچار اختلالاتی نظیر سادیسم و مازوخیزم جنسی یــا هــر دو اختلال همزمان و یــا چرخشی دارند از ایــن رفتار لذت میبرند کــه همانطور کــه گفته شــد نوعی اختلال محسوب میشود.

از روی چهره  و یــا راه رفتن فرد میتوان باکره بودن را تشخیص داد؟

به هیچ وجه از وضعیت ظاهری و یــا راه رفتن نمیتوان چنین تشخیصی داد و اساسا هیچ ارتباطی ندارد.

دختری کــه باکره اســت باردار نمیشود؟

بارداری ارتباطی بــه بکارت ندارد و اسپرم میتواند از منافذ پرده بکارت عبور کــنــد و باعث لقاح شود.

خود ارضائی باعث گودی و تو رفتگی زیر چشم ها میشود؟

خیر خود ارضائی ارتباطی بــا بینایی و چشم و گودی زیر چشم ندارد آسیبهای خود ارضائی در صورت اعتیاد بــه صورت سایکولوژیک اســت نه فیزولوژیک مگر آنکه فرد دچار اعتیاد بــه خود ارضائی از نوع مرضی باشد کــه میتواند هــر دو آسیب را بهمراه داشته باشد _ جسمانی و روانی

دختر لخت در حال تقاضای رابطه از مردم + عکس

دختر لخت در حال تقاضای رابطه از مردم

یک دختر لخت پــس از اینکه مقدار زیادی ویسکی را خورد خودش را لخت و برهنه کــرد و در خیابان از مردم تقاضای رابطه جنسی می کرد. ایــن دختر 22 ساله ای در شهر هات اسپرینگ آمریکا کــه بــه علت مصرف بیش از حد مشروبات الکی کنترل روان خود را از دست داده بود بــا بدنی کاملا لخت در وسط خیابان از رانندگان گذری درخواست رابطه جنسی می کرد.

دختر لخت در حال تقاضای رابطه

البته بــا ایــن درخواست دختر و وضعیت ظاهری وی بــا تعجب همگان روبه رو می شــد و نهایتا بــا حضور پلیس ایــن دختر دستگیر شد. جالبتر اینکه ایــن دختر بــه مامورین پلیس نــیــز پیشنهاد خود را ارائه کرد.

 

دختر لخت

 

 


 

گردشگری جنسی

روابط جنسی در گردشگری بــه گردشگری بــه قصد داشتن روابط یــا فعالیت جنسی بــا روسپیان گفته می‌شود ایــن موضوع بــرای جذب گردشگر از کشورهای ثروتمند نــیــز در نظر گرفته می‌شود. سازمان جهانی گردشگری کــه یک سازمان زیر مجموعه سازمان ملل می‌باشد روابط جنسی در گردشگری را یک مسافرت سازمان یافته توسط بخش گردشگری؛ یــا توسط افرادی بیرون از ایــن بخش ولــی بــا استفاده از امکانات ایــن بخش بــا هدف اولیه استفاده تجاری از روابط جنسی گردشگر بــا افراد مقیم مقصد تعریف کرده‌است. سازمان ملل بــه علت نتایج نامناسب روابط جنسی در گردشگری در ایجاد نابرابری در بخش‌های بهداشت؛ اجتماع وفرهنگ در هردو کشور میهمان میزبان وبه خصوص در ایجاد امکان بهره بردای از نابرابری جنسی و اقتصادی در کشور میزبان بــا آن بــه مبارزه می‌پردازد. جذابیت سکس در کشور میزبان مــمــکن اســت بــه علت قیمت پائین تر نسبت بــه کشور میهمان یــا قانونی بودن روسپی‌گری یــا بی تفاوتی قانون نسبت بــه روسپی‌گری باشد.

مقاصد مهم بــرای سکس در گردشگری کشورهای تایلند؛ برزیل؛ سریلانکا؛ جمهوری دومینیکن؛ کاستاریکا و کوبا می‌باشند. شهرها و مراکزی مخصوص بــرای روابط جنسی در نظر گرفته شده‌است کــه از آن جمله مناطق روسپیان در آمستردام هلند؛ زانه نورت در شهر تیوآنا در مکزیک؛ شهرک پسران در نئوو لایردو مکزیک؛ بانکوک؛ پاتایا؛ پوکت در تایلند؛ ولادی‌وستوک در روسیه (برای گردشگران ژاپنی)؛ و انجلزسیتی در فیلیپین را نام برد. در بیشتر مناطق ایالات متحده آمریکا فحشا ممنوع می‌باشد ولــی در ایالت نوادا ناحیه‌های مشخصی بــرای فحشا وجود دارد درنتیجه گروهی از مردم آمریکا بــه منظور بهره‌گیری از ایــن امکان بــه نوادا سفر می‌کنند. باوجود منع قانونی؛ بــه صورت خردتر نسبت بــه نوادا شهرهای بزرگ آمریکا میزبانان گردشگران سکس می‌باشند. بسیاری از زنان عراقی کــه از جنگ عراق گریختند بــه فحشا روی آوردند بــه طوریکه تنها در کشور سوریه ۵۰٬۰۰۰ زن و دختر عراقی مجبور بــه فحشا شدند. وجود روسپیان ارزان قیمت عراقی؛ بــه سوریه بــرای جلب گردشگران سکس کمک کرده‌است. مشتریان روسپییان از کشورهای ثروتمند خاورمیانه از جمله مردان عربستانی می‌باشند. بــرای روسپیان باکره هزینه بیشتری پرداخت می‌شود.
روابط جنسی در گردشگری بــرای زنان

مقاصد مهم گردشگری جنسی بــرای زنان شامل جنوب اروپا (ایتالیا؛ اسپانیا؛ یوگسلاوی سابق و یونان)؛ جزایر کارائیب (کاستاریکا؛ دومینیکن؛ جامائیکا و باربادوس) ودر آفریقا کشور کنیا می‌باشد. سکس در گردشگری زنان بــا مردان متفاوت می‌باشد زنان بــرای ایــن مقصود وارد بارها نمی‌شوند همچنین آنها معمولاً بــه جای پرداخت دستمزد بــرای روسپی؛ لباس و غذا هدیه می‌دهند.

کودکان

آمریکا

مطابق بــا قانون فدرال PROTECT Act of ۲۰۰۳؛ هرگونه استفاده از افراد زیر ۱۸ سال بــرای بهره گیری در سکس در گردشگری ممنوع است. در سال ۲۰۰۵ یک شرکت فعال در بخش گردشگری بــه نام Big Apple Oriental Tours بــه علت تلاش بــرای گسترش فحشا از طریق صنعت گردشگری موردپیگرد قانونی قرارگرفت امــا پــس از دوبار رسیدگی قضایی؛ ایــن پرونده بــه نتیجه‌ای نرسید. دولت آمریکا مبلغ ۵۰ میلیون دلار را بــرای پیگیری موضوعات مربوط بــه سکس در گردشگری در نظر گرفته‌است.

انگلیس

مطابق بــا قانون Sexual Offences Act ۲۰۰۳ هــمــه شهروندان بریتانیایی کــه مرتکب جرایم جنسی علیه کودکان شــونــد موردپیگرد قانونی قرار می‌گیرند. افرادی در صورت ارتکاب جرایم جنسی علیه کودکان بــه زندان محکوم می‌شوند همچنین نام افراد ومکان‌های مرتبط بــا ایــن اعمال بــه عــنــوان آزارد هندگان کودکان ثبت می‌شود.پلیس انگلستان بــه همراه مرکز مبارزه بــا بهره کشی کودکان اروپا و اینترپول گردشگرانی را کــه بــه منظور سکس وارد انگلستان می‌شوند را زیر نظر می‌گیرد.